شکل جمع:
confinementsحبس، بازداشت، زندانیبودن، نگهداری، محبوس، در قفس بودن
The king ordered the confinement of the traitor in a remote tower.
پادشاه، دستور حبس خائن در برجی دورافتاده را داد.
The animal’s confinement in a tiny cage caused widespread criticism.
نگهداری حیوان در قفسی کوچک، باعث انتقادهای گسترده شد.
قدیمی زایمان، وضع حمل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her previous confinements were very easy.
زایمانهای قبلی او خیلی آسان بود.
Her confinement progressed quickly, and the baby was born within an hour.
زایمان او سریع پیش رفت و نوزاد ظرف یک ساعت به دنیا آمد.
شکل جمع confinement در زبان انگلیسی confinements است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «confinement» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/confinement