با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Internment

ɪnˈtɜrːnmənt ɪnˈtɜːnmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    توقیف (عمل به زندان انداختن شخص یا اشخاص به دلایل سیاسی یا نظامی به ویژه در زمان جنگ)
    • - The internment of prisoners without trial is a violation of basic human rights.
    • - حبس زندانیان بدون محاکمه، نقض حقوق اولیه‌ی بشر است.
    • - The internment of ethnic minorities in the region has led to widespread unrest and protests.
    • - توقیف اقلیت‌های قومی در منطقه به بروز ناآرامی‌ها و اعتراضات گسترده منجر شده است.
    • - Many families were torn apart as a result of the internment of undocumented immigrants.
    • - بسیاری از خانواده‌ها در نتیجه‌ی توقیف مهاجران غیرقانونی از هم پاشیده شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد internment

  1. noun The act of confining someone in a prison (or as if in a prison)
    Synonyms: imprisonment
  2. noun Placing private property in the custody of an officer of the law
    Synonyms: impoundment, impounding, poundage

ارجاع به لغت internment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «internment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/internment

لغات نزدیک internment

پیشنهاد بهبود معانی