گذشتهی ساده:
curbedشکل سوم:
curbedسومشخص مفرد:
curbsوجه وصفی حال:
curbingشکل جمع:
curbsمجازی مهار کردن، کنترل کردن (احساسات و غیره)، محدود کردن (هزینهها)
He could not curb his passions.
او نمیتوانست شهوات خود را مهار کند.
to curb a desire
خواستهای را مهار کردن
The parliament is trying to curb the government's powers.
مجلس شورا میکوشد قدرتهای دولت را مهار کند.
مجازی مهار، محدودیت، مانع، سد (هرچیزی که کنترل یا بازداری یا سرکوب کند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a curb on the government's powers
محدودیتی بر اختیارات دولت
a curb on price increases
مانع بالا رفتن قیمتها
انگلیسی آمریکایی جدول، لبهی جدول (پیادهرو و خیابان)
He stood on the (street) curb.
او روی لبهی جدول خیابان ایستاد.
Please be careful not to park on the curb.
لطفاً مراقب باشید که روی جدول پارک نکنید.
اقتصاد بازار سهام پذیرفتهنشده در بورس
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی اقتصاد
Many investors find the curb to be a valuable platform.
بسیاری از سرمایهگذاران بازار سهام پذیرفتهنشده در بورس را پلتفرم ارزشمندی میدانند.
Many investors turn to the curb for trading securities.
بسیاری از سرمایهگذاران برای معاملهی اوراق بهادار به بازار سهام پذیرفتهنشده در بورس روی میآورند.
مهاردار کردن
The construction workers will curb the sidewalk.
کارگران ساختمانی پیادهرو را مهاردار میکنند.
The city decided to curb the newest street.
شهر تصمیم گرفت جدیدترین خیابان را مهاردار کند.
جانورشناسی لگام زدن، دهنه زدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
Please remember to curb your dog when you take him for a walk.
لطفاً به یاد داشته باشید که وقتی سگ خود را به پیادهروی میبرید به آن لگام بزنید.
Please curb your dog.
لطفاً به سگت دهنه بزن.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «curb» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/curb