آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Hamper

ˈhæmpər ˈhæmpə

معنی hamper | جمله با hamper

verb - transitive

مانع شدن، از چیزی باز داشتن، مختل کردن

Backache hampered his movements.

کمردرد حرکت کردن او را مختل کرد.

She is not hampered by criticism.

انتقاد مانعش نمی‌شود.

noun countable

سبد (حصیری معمولاً بزرگ و دردار)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The picnic hamper was filled with delicious sandwiches.

سبد پیک‌نیک پر از ساندویچ‌های خوشمزه بود.

The delivery arrived in a large hamper, filled with gourmet treats and goodies.

مسئول تحویل با یک سبد بزرگ پر از خوراکی‌های لذیذ و چیزهای خوب رسید.

noun countable

انگلیسی بریتانیایی سبد کادویی خوراکی

The hamper was overflowing with delicious treats like chocolates, cookies, and gourmet coffee.

سبد کادویی خوراکی پر از خوراکی‌های خوشمزه مانند شکلات، کلوچه و قهوه‌ی لذیذ بود.

We received a luxurious hamper from our friends, complete with fine wines and artisanal cheeses.

از دوستانمان سبد کادویی خوراکی مجللی از شراب‌های خوب و پنیرهای دست‌ساز دریافت کردیم.

noun countable

انگلیسی آمریکایی سبد لباس چرک

She placed the dirty clothes into the hamper.

لباس‌های کثیف را داخل سبد لباس چرک گذاشت.

The hamper smelled of dirty socks and gym clothes.

سبد لباس چرک بوی جوراب‌های کثیف و لباس‌های ورزشی می‌داد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد hamper

  1. noun basket for storage
    Synonyms:

ارجاع به لغت hamper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hamper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hamper

لغات نزدیک hamper

پیشنهاد بهبود معانی