گذشتهی ساده:
obstructedشکل سوم:
obstructedسومشخص مفرد:
obstructsوجه وصفی حال:
obstructingمسدود کردن، جلو چیزی را گرفتن، مانع شدن، ایجاد مانع کردن، اشکالتراشی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The water pipe is obstructed.
لولهی آب گرفته است.
Trucks obstructed the road.
کامیونها راه را بند آوردند.
Veins obstructed by blood clots.
رگهایی که لختههای خون آنها را مسدود کرده بود.
Government interference obstructed the development of trade.
دخالت دولت مانع توسعهی امور بازرگانی میشد.
Trees had obstructed the view of the beach.
درختان منظرهی ساحل را کور کرده بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «obstruct» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/obstruct