فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Foul Up

آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری این لغت در حالت اسم (Noun): foul-up

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb verb - transitive informal
    به گند کشیدن، خراب کردن، به هم ریختن
    • - I accidentally fouled up my computer's operating system by downloading a virus-infected file.
    • - به طور تصادفی با دانلود یک فایل آلوده‌به‌ویروس، سیستم‌عامل کامپیوترم را خراب کردم.
    • - The storm completely fouled up our plans.
    • - طوفان برنامه‌های ما را کاملاً به هم ریخت.
  • noun countable informal
    انگلیسی بریتانیایی افتضاح، گندکاری، خرابکاری، خیطی، خطا (بزرگ)، آشفتگی، بی‌نظمی، درهم‌ریختگی (ناشی از ناتوانی یا بی‌دقتی یا سوءمدیریت)
    • - The plan was carried out without major foul-ups.
    • - طرح بدون خطای عمده اجرا شد.
    • - I'm tired of your foul-ups!
    • - خسته شدم از گندکاری‌هات!
    • - The foul-up at the airport caused many travelers to miss their flights.
    • - درهم‌ریختگی در فرودگاه باعث شد تعداد زیادی از مسافران به پروازشان نرسند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد foul up

  1. verb make a mess of
    Synonyms: botch, bungle, confuse, jumble, mismanage, mix up, muck up, muddle, screw up, snafu, snarl, tumble
    Antonyms: fix, mend, organize

ارجاع به لغت foul up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «foul up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/foul-up-2

لغات نزدیک foul up

پیشنهاد بهبود معانی