گذشتهی ساده:
mismanagedشکل سوم:
mismanagedسومشخص مفرد:
mismanagesوجه وصفی حال:
mismanagingبد اداره کردن، بد گرداندن، بد مدیریت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The coach mismanaged the team, resulting in a loss of morale among the players.
مربی تیم را بد مدیریت کرد و در نتیجه باعث از بین رفتن روحیهی بازیکنان شد.
The teacher mismanaged the classroom, leading to a chaotic learning environment.
معلم کلاس درس را بد میگرداند که منجر به شکلگیری محیط یادگیری آشفتهای شد.
The new manager mismanaged the company's finances.
مدیر جدید منابع مالی شرکت را بد اداره کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mismanage» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mismanage