سوء رفتار، بداخلاقی، بدرفتاری، خلافکاری، کژرفتاری، رفتار نادرست یا ناشایست
The teacher was fired for his misconduct towards his students.
معلم به خاطر بدرفتاریاش با دانشآموزان اخراج شد.
The athlete was suspended from the team due to his misconduct during a game.
ورزشکار به دلیل بدرفتاریاش در طول بازی موقتاً از تیم اخراج شد.
بدرفتاری کردن، بداخلاقی کردن، کژرفتاری کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «misconduct» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/misconduct