جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

Manners

معنی manners | جمله با manners

ادب، نزاکت

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

He had the bad manners to keep interrupting whoever was speaking.

او این بی‌نزاکتی را داشت که وسط حرف دیگران می‌پرید.

he has the manners of a pig

مثل یک خوک بی‌نزاکت بود.

آداب‌ورسوم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

a book on Victorian manners

کتابی درباره‌ی آداب‌ورسوم عصر ویکتوریایی

ancient manners

آداب‌ورسوم کهن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد manners

noun polite, refined social behavior

Synonyms:

politeness courtesy behavior conduct manner decorum etiquette refinement breeding civilities formalities propriety elegance taste culture polish sophistication urbanity demeanor comportment deportment carriage bearing mien dignity mores protocol p’s and q’s amenities social graces good form good breeding ceremony politesse

Idioms

manners make the man

ارزش مرد به رفتار اوست

ارجاع به لغت manners

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «manners» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/manners

لغات نزدیک manners

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!