Comportment

kəmˈpɔːrtmənt kəmˈpɔːtmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
رویه، اخلاق، رفتار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The athletes' comportment was admirable.
- رفتار ورزشکاران ستایش‌‌برانگیز بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد comportment

  1. noun the manner in which one behaves
    Synonyms:
    behavior conduct way action bearing deportment mien presence
  1. noun manner of behaving; bearing; deportment.
    Synonyms:
    behavior

ارجاع به لغت comportment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «comportment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/comportment

لغات نزدیک comportment

پیشنهاد بهبود معانی