آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Presence

ˈprezns ˈprezns

شکل جمع:

presences

معنی presence | جمله با presence

noun uncountable B2

وجود، حضور، پیش، پیشگاه

her presence in the party

حضور او در مهمانی

the presence of smoke in the room

وجود دود در اتاق

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The ceremonies performed in her presence.

مراسمی که در حضور او انجام شد.

He was admitted to the prime minister's presence.

به حضور نخست‌وزیر پذیرفته شد.

He was unaware of the presence of danger.

از وجود خطر بی‌اطلاع بود.

the presence of suspicion

وجود سوءظن

noun countable

وجود، شخصیت، هیبت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

a man of great presence

مردی با هیبت زیاد

There seemed to be a divine presence in the room.

چنین به نظر می‌رسید که یک وجود آسمانی در اتاق است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد presence

  1. noun closeness, vicinity
    Synonyms:
    Antonyms:
  1. noun ghost
    Synonyms:
    Antonyms:

Idioms

make one's presence felt

(به‌خاطر کیاست یا کفایت و غیره) همه را متوجه حضور خود کردن

سوال‌های رایج presence

شکل جمع presence چی میشه؟

شکل جمع presence در زبان انگلیسی presences است.

ارجاع به لغت presence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «presence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/presence

لغات نزدیک presence

پیشنهاد بهبود معانی