Self-assurance

selfəˈʃʊərəns selfəˈʃʊərəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2
اعتماد‌به‌نفس، اتکا‌به‌نفس، اطمینان به خود، خوداتکایی، خوداستواری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He spoke with such self-assurance that everyone in the room believed him.
- با چنان اعتمادبه‌نفسی صحبت کرد که همه‌ی حاضران در اتاق او را باور کردند.
- Despite facing criticism, the artist maintained a sense of self-assurance in her work.
- این هنرمند علی‌رغم مواجهه با انتقادات، حس خوداتکایی را در آثارش حفظ کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد self-assurance

  1. noun A firm belief in one's own powers
    Synonyms: aplomb, assurance, confidence, self-confidence, self-possession, poise
  2. noun Freedom from doubt; belief in yourself and your abilities
    Synonyms: confidence, self-confidence, security, self-reliance, assurance, morale, authority, sureness

ارجاع به لغت self-assurance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «self-assurance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/self-assurance

لغات نزدیک self-assurance

پیشنهاد بهبود معانی