آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۶ بهمن ۱۴۰۳

    Authority

    əˈθɔːrəti ɔːˈθɒrəti

    شکل جمع:

    authorities

    معنی authority | جمله با authority

    noun B2

    قدرت، نفوذ، سلطه، مرجعیت، اقتدار، توانایی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    The leader must be a person of authority.

    رهبر باید شخصی صاحب‌نفوذ باشد.

    Could I speak to someone in authority please?

    می‌توانم با شخصی بانفوذ صحبت کنم؟

    noun

    حق، اختیار، اجازه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    under the authority of, under somebody's authority

    تحت مسئولیت (زیر نظر)، بر عهده‌ی

    noun

    (به‌طور معمول جمع) مقامات، مراجع، اولیای امور، صاحبان قدرت

    noun

    (کتاب) مرجع، مأخذ، (شخص) صاحب نظر، (شخص) مرجع

    have it on good authority

    اطلاع موثق داشتن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد authority

    1. noun power, control
      Synonyms:
      power control strength force influence command might jurisdiction domination ascendancy sway mastery rule supremacy authorization right permission license prerogative warrant weight credit prestige edge advantage upper hand clout juice say say-so permit goods stuff beef guts punch steam charge ropes government pow pizzazz zap strong arm might and main what it takes powerhouse jump leg up whip hand word
    1. noun expert, animate or inanimate
      Synonyms:
      expert professional specialist pro boss judge veteran executive guru scholar whiz pundit buff connoisseur wizard kingpin big shot big cheese top dog big wig czar arbiter professor egghead brains virtuoso top hand governor brass exec top brass power elite establishment bible textbook front office upstairs city hall feds law kingfish ivory dome

    لغات هم‌خانواده authority

    noun
    authority, authorization, authoritarian, authoritarianism
    adjective
    authoritarian, authoritative, authorized
    verb - transitive
    authorize
    adverb
    authoritatively

    سوال‌های رایج authority

    شکل جمع authority چی میشه؟

    شکل جمع authority در زبان انگلیسی authorities است.

    ارجاع به لغت authority

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «authority» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/authority

    لغات نزدیک authority

    • - authoritative
    • - authoritatively
    • - authority
    • - authorization
    • - authorize
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.