شکل جمع:
connoisseursکارشناس، متخصص، خبره، وارد، صاحبنظر، آگاه، کاربلد، حرفهای، مطلع، استاد (در کاری)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The wine connoisseur meticulously selected the finest vintage from the cellar.
فرد آگاه به شراب بادقت بهترین محصول قدیمی را از انبار انتخاب کرد.
As a connoisseur of fine art, she could discern the brushstrokes of a master from afar.
او بهعنوان یک کارشناس هنرهای زیبا، میتوانست ضربات قلمموی استاد را از دور تشخیص دهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «connoisseur» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/connoisseur