شکل جمع:
criticsنقدگر، نکوهشگر، سخن سنج، نقاد، انتقادکننده، کارشناس، خبره
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a literary critic
منتقد ادبی
a music critic
هنرسنج موسیقی
television critics
منتقدین (برنامههای) تلویزیون
The New York critics praised this film.
هنرسنجان نیویورک از این فیلم تعریف کردند.
the Prime Minister's critics in the parliament
انتقادکنندگان از نخستوزیر در مجلس
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «critic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/critic