آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ خرداد ۱۴۰۳

    Expert

    ˈekspɜrːt ˈekspɜːt

    گذشته‌ی ساده:

    experted

    شکل سوم:

    experted

    سوم‌شخص مفرد:

    experts

    وجه وصفی حال:

    experting

    شکل جمع:

    experts

    صفت تفضیلی:

    more expert

    صفت عالی:

    most expert

    معنی expert | جمله با expert

    noun countable B1

    متخصص، کارشناس

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    experts in oil refining

    متخصصان پالایش نفت

    The expert's opinion was highly regarded in the courtroom.

    به نظر کارشناس در دادگاه توجه بسیار زیادی شد.

    adjective B2

    کارشناسی، کارشناسانه، تخصصی (نظر و غیره)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    She presented her expert opinion to the panel.

    او نظریات کارشناسی خود را به گروه ارائه داد.

    She received expert advice from the financial consultant.

    مشاور مالی به او مشاوره‌ی تخصصی ارائه کرد.

    adjective

    قدیمی باتجربه، کارکشته

    The expert doctor quickly diagnosed the rare illness.

    پزشک باتجربه این بیماری نادر را به‌سرعت تشخیص داد.

    The expert chef prepared a delicious meal for us.

    آشپز کارکشته غذای خوشمزه‌ای برای ما آماده کرد.

    verb - intransitive

    کارشناسی کردن

    The doctor was called to expert on the rare medical condition.

    این پزشک برای کارشناسی کردن درمورد این وضعیت پزشکی نادر فراخوانده شد.

    He expert in the case of intellectual property theft.

    او درمورد سرقت دارایی فکری کارشناسی خواهد کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد expert

    1. adjective knowledgeable, proficient
      Synonyms:
      skilled proficient trained qualified experienced able adept skillful clever sharp practiced deft adroit handy apt professional slick facile savvy dexterous crack crackerjack schooled virtuoso big league
      Antonyms:
      unskilled unknowledgeable untrained amateur inexpert
    1. noun master, specialist
      Synonyms:
      professional adept pro specialist ace authority graduate virtuoso artist artiste proficient guru wizard shark buff old hand old pro connoisseur phenomenon whiz doyen hot shot
      Antonyms:
      amateur novice apprentice ignoramus

    لغات هم‌خانواده expert

    • noun
      expert, expertise
    • adjective
      expert
    • adverb
      expertly

    سوال‌های رایج expert

    گذشته‌ی ساده expert چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده expert در زبان انگلیسی experted است.

    شکل سوم expert چی میشه؟

    شکل سوم expert در زبان انگلیسی experted است.

    شکل جمع expert چی میشه؟

    شکل جمع expert در زبان انگلیسی experts است.

    وجه وصفی حال expert چی میشه؟

    وجه وصفی حال expert در زبان انگلیسی experting است.

    سوم‌شخص مفرد expert چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد expert در زبان انگلیسی experts است.

    صفت تفضیلی expert چی میشه؟

    صفت تفضیلی expert در زبان انگلیسی more expert است.

    صفت عالی expert چی میشه؟

    صفت عالی expert در زبان انگلیسی most expert است.

    ارجاع به لغت expert

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «expert» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/expert

    لغات نزدیک expert

    • - experimentation
    • - experimenter
    • - expert
    • - expertise
    • - expertism
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.