آخرین به‌روزرسانی:

Amateur

ˈæmətʃʊr / / -tər ˈamətə / / -tʃʊə / / -tʃə / / ˌæməˈtɜː

شکل جمع:

amateurs

صفت تفضیلی:

more amateur

صفت عالی:

most amateur

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun countable C1

دوست‌دار هنر، آماتور، غیرحرفه‌ای، دوست‌دار

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Only amateurs can participate in some competitions.

در برخی از مسابقات فقط آماتورها (غیرحرفه‌ای‌ها) اجازه‌ی شرکت دارند.

amateur athletic union

اتحادیه‌ی ورزشکاران دوست

نمونه‌جمله‌های بیشتر

You are still an amateur in politics.

تو هنوز در سیاست ناشی هستی.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد amateur

  1. noun casual participant
    Synonyms:
    beginner learner novice recruit apprentice greenhorn aspirant hopeful layperson dabbler dilettante tyro probationer nonprofessional tenderfoot bush leaguer ham putterer abecedarian Sunday driver
    Antonyms:
    professional

ارجاع به لغت amateur

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «amateur» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/amateur

لغات نزدیک amateur

پیشنهاد بهبود معانی