Amateur

ˈæmətʃʊr / / -tər ˈamətə / / -tʃʊə / / -tʃə / / ˌæməˈtɜː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    amateurs
  • صفت تفضیلی:

    more amateur
  • صفت عالی:

    most amateur

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective countable C1
دوست‌دار هنر، آماتور، غیرحرفه‌ای، دوست‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Only amateurs can participate in some competitions.
- در برخی از مسابقات فقط آماتورها (غیرحرفه‌ای‌ها) اجازه‌ی شرکت دارند.
- amateur athletic union
- اتحادیه‌ی ورزشکاران دوست
- You are still an amateur in politics.
- تو هنوز در سیاست ناشی هستی.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد amateur

  1. noun casual participant
    Synonyms: abecedarian, apprentice, aspirant, beginner, bush leaguer, dabbler, dilettante, greenhorn, ham, hopeful, layperson, learner, neophyte, nonprofessional, novice, probationer, putterer, recruit, Sunday driver, tenderfoot, tyro
    Antonyms: professional

ارجاع به لغت amateur

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «amateur» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/amateur

لغات نزدیک amateur

پیشنهاد بهبود معانی