فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pro

proʊ prəʊ

شکل جمع:

pros

توضیحات:

PRO در معنای نهم مخفف عبارت public relations officer است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

جنبه‌ی مثبت، مزیت، فایده، برتری، نقطه‌ی مثبت

weighing the pros and cons of an issue

سبک‌سنگین کردن نقاط مثبت و منفی چیزی

The pros of the new policy are evident in the improved productivity.

جنبه‌های مثبت سیاست جدید در بهبود بهره‌وری مشهود است.

noun countable informal

(انسان) حرفه‌ای، ماهر، متخصص

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

She is a pro at playing the guitar.

او در نواختن گیتار حرفه‌ای است.

He hired a pro to help with his photography skills.

او متخصصی را برای کمک به مهارت‌های عکاسی خود استخدام کرد.

noun countable informal

ورزش ورزش‌کار حرفه‌ای، ورزش‌کار ماهر (کسی که برای امرارمعاش ورزش می‌کند)

He trained for years to become a pro and finally joined the national football league.

او سال‌ها برای حرفه‌ای شدن تمرین کرد و در نهایت به لیگ فوتبال کشور پیوست.

She plays tennis like a pro, competing in international tournaments for a living.

او در تنیس ورزش‌کاری ماهر است و برای امرارمعاش در مسابقات بین‌المللی شرکت می‌کند.

adjective preposition

موافق، طرف‌دار، حامی

The majority of the voters are pro the new healthcare reforms.

اکثریت رأی‌دهندگان حامی اصلاحات جدید مراقبت‌های بهداشتی هستند.

Most of the committee members are pro the new policy, believing it will improve efficiency.

اکثر اعضای کمیته موافق سیاست جدید هستند و معتقدند که کارایی را بهبود می‌بخشد.

adjective informal

ورزش شامل ورزش‌کاران حرفه‌ای، شامل ورزش‌کاران ماهر (کسانی که برای امرارمعاش ورزش می‌کنند)

The tournament is only open to pro players.

شرکت در این مسابقات فقط برای بازیکنان ماهر آزاد است.

He signed a contract with a pro basketball team right after college.

او بلافاصله پس‌از دانشگاه، با تیم بسکتبالی حرفه‌ای قرارداد امضا کرد.

prefix

(-pro) موافق، طرف‌دار، حامی

She’s very pro-environment, always advocating for recycling and clean energy.

او بسیار طرف‌دار محیط‌‌زیست است و همیشه از بازیافت و انرژی پاک حمایت می‌کند.

The company has a pro-innovation stance, encouraging employees to experiment with new ideas.

این شرکت موضعی حامی نوآوری دارد و کارکنان را به آزمایش ایده‌های جدید تشویق می‌کند.

prefix

(-pro) پیش، وابسته به پیشرو بودن، قبل از

He made provisions for the event before the actual date.

پیش‌از تاریخ واقعی، تدارکاتی را برای این رویداد آماده کرد.

The meeting was scheduled proactively to avoid last-minute delays.

برای جلوگیری از تأخیر در لحظه‌ی آخر، این جلسه از قبل برنامه‌ریزی شده بود.

prefix

(-pro) جلو، قدامی، پیش

The procephalic region of an embryo refers to the anterior part of the head.

ناحیه‌ی پروسفالیک جنین به قسمت قدامی سر اشاره دارد.

The scientist carefully examined the shape of the insect’s prothorax.

دانشمند شکل قسمت قدامی سینه‌ی حشره را با دقت بررسی کرد.

abbreviation noun countable

کسب‌وکار مسئول روابط‌عمومی، مدیر روابط‌عمومی (فردی که مسئول مدیریت ارتباطات و ایجاد تصویر مثبت از سازمان، شرکت یا نهاد در میان عموم مردم است)

As the PRO for the company, he made sure to maintain a positive public image.

او به‌عنوان مسئول روابط‌عمومی شرکت، از حفظ وجهه‌ی عمومی مثبت اطمینان حاصل کرد.

The PRO handled all the media inquiries and coordinated the press release.

مسئول روابط‌عمومی تمام پرسش‌های رسانه‌ای را مدیریت و بیانیه‌ی مطبوعاتی را هماهنگ کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pro

  1. adjective in favor of (an action or proposal etc.)
    Synonyms:
    for supporting favoring with expert professional master whiz
    Antonyms:
    anti
  1. noun an athlete who plays for pay
    Synonyms:
    professional
  1. noun an argument in favor of a proposal
    Antonyms:
    con amateur
  1. adverb in favor of a proposition, opinion, etc.
    Antonyms:
    con

ارجاع به لغت pro

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pro» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pro

لغات نزدیک pro

پیشنهاد بهبود معانی