با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

For

fər
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun plural conjunction preposition A1
    برای، به‌جهت، به‌واسطه‌ی، به‌جای، از طرف، به بهای، در مدت، به‌قدر، در برابر، در مقابل، برله، به‌طرفداری از، مربوط به، مال، برای اینکه، زیرا که، چونکه
    • - for you
    • - برای شما
    • - to use blankets for coats
    • - به‌جای پالتو پتو به‌کار بردن
    • - o act for another person
    • - از سوی شخص دیگری عمل کردن
    • - to vote for someone
    • - به کسی رأی موافق دادن
    • - to fight for a cause
    • - به هواداری از آرمانی پیکار کردن
    • - Are you for or against?
    • - آیا موافقی یا مخالف؟
    • - to give a party for someone
    • - به افتخار کسی مهمانی دادن
    • - to carry a gun for self-defense
    • - برای دفاع از خود هفت‌تیر حمل کردن
    • - to leave for one's home
    • - به مقصد خانه‌ی خود عزیمت کردن
    • - to fight for one's life
    • - برای (حفظ) جان خود مبارزه کردن
    • - to walk for exercise
    • - به‌عنوان ورزش (برای ورزش) پیاده‌روی کردن
    • - to write one's father for money
    • - برای پول به پدر خود نامه نوشتن
    • - to look for a lost article
    • - دنبال چیز گمشده‌ای گشتن
    • - flowers for my mother
    • - گل برای مادرم
    • - money for paying rent
    • - پول برای پرداخت اجاره
    • - a room for sleeping
    • - اتاقی برای خوابیدن
    • - for ever
    • - برای همیشه
    • - a need for improvement
    • - نیاز به به‌سازی
    • - He has an ear for music.
    • - او موسیقی را خوب درک می‌کند.
    • - He is very clever for a child.
    • - در عین کودکی بسیار باهوش است.
    • - This weather is too cool for Mordad.
    • - این هوا برای مرداد خیلی خنک است.
    • - to cry for pain
    • - از زیادی درد فریاد کشیدن
    • - ten dollars for each hour of work
    • - ده دلار در مقابل هر ساعت کار
    • - a check for $100
    • - چکی به مبلغ صد دلار
    • - They sell apples for two dollars a pound.
    • - سیب‌ها را (به بهای) پوندی دو دلار می‌فروشند.
    • - They bought it for ten thousand dollars.
    • - آن را به ده هزار دلار خریدند.
    • - to walk for an hour
    • - به مدت یک ساعت راه رفتن
    • - an appointment for 2 p.m.
    • - قرار ملاقات برای دو بعد از ظهر
    • - Comfort him for he is sad.
    • - او را دلداری بده؛ زیرا که ناراحت است.
    • - Father, forgive them for they know not what they do.
    • - خداوندا! آنان را ببخش؛ چون نمی‌دانند چه می‌کنند.
    • - I'm all for going.
    • - من کاملاً با رفتن موافقم.
    • - For all his learning he is stupid.
    • - با آن‌همه دانشی که دارد، بی‌شعور است.
    • - I write a prescription for the pharmacist to fill.
    • - من نسخه می‌نویسم که داروساز آن‌را بپیچد.
    • - O! For a close friend who would listen to me kindly!
    • - کجاست دوست نزدیکی که با مهربانی به من گوش دهد!
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد for

  1. conjunction in consequence of the fact that
    Synonyms: as, as long as, because, being, considering, inasmuch as, now, since, whereas
  2. preposition in consideration of
    Synonyms: after, as, beneficial to, concerning, conducive to, during, for the sake of, in contemplation of, in exchange for, in favor of, in furtherance of, in order to, in order to get, in place of, in pursuance of, in spite of, in the direction of, in the interest of, in the name of, notwithstanding, on the part of, on the side of, pro, supposing, to, to counterbalance, to go to, to the amount of, to the extent of, toward, under the authority of, with a view to, with regard to, with respect

Phrasal verbs

  • word for word

    کلمه‌به‌کلمه، واژه‌به‌واژه، لغت‌به‌لغت، لفظ‌به‌لفظ، تحت‌اللفظی، جز‌ءبه‌جزء، مو‌به‌مو، واو‌به‌واو

    کلمه‌به‌کلمه، واژه‌به‌واژه، لغت‌به‌لغت، لفظ‌به‌لفظ، تحت‌اللفظی، جز‌ءبه‌جزء، مو‌به‌مو، واو‌به‌واو

Collocations

Idioms

  • all for

    کاملاً موافق، کاملاً طرفدار

  • for all

    علیرغم، باوجود

  • o! for

    هیهات، افسوس، چی می‌شد اگر، دلم می‌خواست که

  • word for word

    کلمه‌به‌کلمه، واژه‌به‌واژه، لغت‌به‌لغت، لفظ‌به‌لفظ، تحت‌اللفظی، جز‌ءبه‌جزء، مو‌به‌مو، واو‌به‌واو

ارجاع به لغت for

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «for» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/for

لغات نزدیک for

پیشنهاد بهبود معانی