شکل جمع:
beingsزمان حال فعل be to، جوهر، شخصیت، کمال، ذات، وجود، فرتاش، بودن، هستی
Parvin enjoyed being a teacher.
پروین از معلم بودن خوشش میآمد.
being and non-being
بود و نبود
What is the purpose of being?
غرض از هستی چیست؟
Fear permeated his whole being.
ترس همهی وجودش را فرا گرفت.
موجود زنده، موجود، جاندار، مخلوق، آفریده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a rational being
موجود عاقل (منطقی)
beings from outer space
موجودات فضایی
چون
Being tired, I went to bed.
چون خسته بودم به بستر رفتم.
درحال حاضر
(عامیانه) زیرا، چون
به وجود آوردن
به وجود آمدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «being» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/being