شکل جمع:
animationsجانبخشی، انگیزش، تحریک، سرزندگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
suspended animation
حیات معلق
Upon seeing her son, she spoke with greater animation.
به محض دیدن پسرش با حرارت و اشتیاق بیشتری صحبت کرد.
He won an Oscar for his animation of Aladdin.
او برای ساخت کارتون علاءالدین جایزهی اسکار گرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «animation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/animation