با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Zap

zæp zæp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    zapped
  • شکل سوم:

    zapped
  • سوم‌شخص مفرد:

    zaps
  • وجه وصفی حال:

    zapping
  • شکل جمع:

    zaps

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive interjection
(عامیانه) (با سرعت و زور و به‌طور ناگهانی) زدن، حرکت کردن، له و لورده کردن، در‌هم کوبیدن، درب و داغان کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- She zapped through the work in one hour.
- ظرف یک ساعت کلک آن کار را کند.
- The police zapped them with tear gas.
- پلیس با گاز اشک‌آور حسابی خدمت آن‌ها رسید.
- A storm zapped the coast.
- توفان کرانه را داغون کرد.
interjection noun verb - transitive verb - intransitive
(عامیانه) زور، قوه، انرژی، فرزی، چالاکی
interjection noun verb - transitive verb - intransitive
(عامیانه) (ندا) بنگ!، دنگ!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد zap

  1. verb destroy
    Synonyms: exterminate, kill, kill off, slaughter, terminate

ارجاع به لغت zap

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «zap» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/zap

لغات نزدیک zap

پیشنهاد بهبود معانی