گذشتهی ساده:
zappedشکل سوم:
zappedسومشخص مفرد:
zapsوجه وصفی حال:
zappingشکل جمع:
zaps(عامیانه) (با سرعت و زور و بهطور ناگهانی) زدن، حرکت کردن، له و لورده کردن، درهم کوبیدن، درب و داغان کردن
She zapped through the work in one hour.
ظرف یک ساعت کلک آن کار را کند.
The police zapped them with tear gas.
پلیس با گاز اشکآور حسابی خدمت آنها رسید.
A storm zapped the coast.
توفان کرانه را داغون کرد.
(عامیانه) زور، قوه، انرژی، فرزی، چالاکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(عامیانه) (ندا) بنگ!، دنگ!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «zap» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/zap