فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Esprit

eˈspriː eˈspriː

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

هوش، ذکاوت، شوخ‌طبعی هوشمندانه

She's known for her wit and esprit.

او به شوخ‌طبعی و ذکاوتش مشهور است.

The comedian's performance was full of esprit.

اجرای کمدین پر از شوخ‌طبعی بود.

noun uncountable

همبستگی، همدلی، روحیه‌ی تیمی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The team's esprit was evident in their collaborative efforts.

همبستگی تیم در تلاش‌های مشترکشان مشهود بود.

Despite the setbacks, the group maintained its esprit.

با وجود شکست‌ها، اعضای گروه همدلی خود را حفظ کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد esprit

  1. noun a strong sense of enthusiasm and dedication to a common goal that unites a group
    Synonyms:
    spirit morale zest vigor esprit de corps intelligence cleverness sprightliness quickwittedness acumen

ارجاع به لغت esprit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «esprit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/esprit

لغات نزدیک esprit

پیشنهاد بهبود معانی