هوش، ذکاوت، شوخطبعی هوشمندانه
She's known for her wit and esprit.
او به شوخطبعی و ذکاوتش مشهور است.
The comedian's performance was full of esprit.
اجرای کمدین پر از شوخطبعی بود.
همبستگی، همدلی، روحیهی تیمی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The team's esprit was evident in their collaborative efforts.
همبستگی تیم در تلاشهای مشترکشان مشهود بود.
Despite the setbacks, the group maintained its esprit.
با وجود شکستها، اعضای گروه همدلی خود را حفظ کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «esprit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/esprit