امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Buoyancy

ˈbɔɪənsi / / ˈbuːjənsi ˈbɔɪənsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
رانش، شناوری، سبکی، شادابی روح، خاصیت شناوری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Cork has great buoyancy.
- چوبپنبه خاصیت شناوری زیادی دارد.
- If you let the gas out, the balloon will lose its buoyancy.
- اگر گاز آن را بیرون بدهی بالون فرازمانی خود را از دست خواهد داد.
- My father's buoyancy helped us to cope better with the death of our mother.
- روحیه‌ی خوب پدرم به ما کمک کرد که مرگ مادر را بهتر تحمل کنیم.
- a feeling of buoyancy and freedom
- احساس شادمانی و آزادی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد buoyancy

  1. noun lightness in weight
    Synonyms:
    airiness ethereality floatability levity weightlessness
    Antonyms:
    heaviness
  1. noun lightness in spirit
    Synonyms:
    animation bounce cheerfulness cheeriness ebullience effervescence exuberance gaiety good feeling good humor happiness high spirits jollity liveliness pep spiritedness sunniness vim and vigor zing zip
    Antonyms:
    blues depression heaviness

Collocations

  • buoyancy center

    (مکانیک) مرکز رانش، مرکز فرازمانی

ارجاع به لغت buoyancy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «buoyancy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/buoyancy

لغات نزدیک buoyancy

پیشنهاد بهبود معانی