فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Zing

zɪŋ zɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    zinged
  • شکل سوم:

    zinged
  • سوم‌شخص مفرد:

    zings
  • وجه وصفی حال:

    zinging

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable informal
شوق، شور، نشاط، هیجان، انرژی، سرزندگی، طراوت، جذابیت، گیرایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The article lacked zing and failed to capture the readers' interest.
- مقاله فاقد طراوت بود و نتوانست توجه خوانندگان را جلب کند.
- The presentation was clear, but it needed more zing to be truly memorable.
- ارائه شفاف بود، اما برای اینکه واقعاً ماندگار شود، به سرزندگی بیشتری نیاز داشت.
noun uncountable
طعم تند، مزه‌ی تند، طعم تندوتیز، مزه‌ی تند و آتشین
- He prefers his food with zing.
- او ترجیح می‌دهد غذایش طعمی تند و آتشین داشته باشد.
- The sauce had a real zing that brought the dish to life.
- سس طعم تندوتیزی داشت که به غذا جان تازه‌ای می‌بخشید.
noun uncountable
صدای وزوز تیز
- the zing of the dentist’s drill
- صدای وزوز تیز دریل دندان‌پزشکی
- There was a sudden zing in my ears as the insect flew past.
- وقتی آن حشره از کنارم رد شد، صدای وزوز تیزی در گوشم پیچید.
verb - intransitive
صدای وزوز تولید کردن، با صدای وزوز حرکت کردن
- The arrow zinged through the air and hit the target.
- تیر با صدای وزوزی تیز در هوا به حرکت درآمد و به هدف اصابت کرد.
- She could hear the sound of the car tires zinging on the wet road.
- او صدای وزوز لاستیک‌های ماشین را هنگام حرکت روی جاده‌ی خیس می‌شنید.
verb - intransitive
با سرعت حرکت کردن، با شتاب حرکت کردن
- The rocket zinged through the atmosphere and into space.
- موشک با سرعت از جو عبور کرد و به فضا رفت.
- He zinged through the finish line, winning the race.
- او با سرعت از خط پایان عبور کرد و در مسابقه پیروز شد.
verb - transitive
(به‌صورت تند و کنایه‌آمیز) طعنه زدن، انتقاد کردن، به باد انتقاد گرفتن
- She zinged him with a witty remark about his outfit.
- او با اشاره‌ای کنایه‌آمیز درباره‌ی لباسش، به او طعنه زد.
- The comedian zinged the politician for his latest speech.
- کمدین سیاست‌مدار را برای سخنرانی اخیرش به باد انتقاد گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد zing

  1. noun liveliness
    Synonyms:
    energy life spirit vitality enthusiasm vigor pep zest go vim drive punch zip gusto élan sparkle dash oomph get-up-and-go brio verve pizzazz

ارجاع به لغت zing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «zing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/zing

لغات نزدیک zing

پیشنهاد بهبود معانی