شکل جمع:
enthusiasmsشور و ذوق، وجد و سرور، اشتیاق، ذوق و شوق، هواخواهی
Her enthusiasm made everyone else interested.
اشتیاق او همه را علاقهمند کرد.
The play aroused his enthusiasm.
نمایش او را سر شوق آورد.
They supported the party's candidate with enthusiasm.
آنها با اشتیاق از نامزد حزب حمایت کردند.
علاقهی زیاد (به چیزی یا موضوعی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Music is Iraj's greatest enthusiasm.
موسیقی بزرگترین علاقهی ایرج است.
One of her greatest enthusiasms was yoga.
یکی از بزرگترین علاقههای او یوگا بود.
الهام الهی، وحی الهی
The pastor's enthusiasm was evident in his passionate sermons.
الهام الهی کشیش در موعظههای احساسی او آشکار بود.
Their enthusiasms brought them together as a community of believers.
الهامات الهیشان، آنها را بهعنوان جامعهای از مؤمنان گرد هم آورد.
تعصب مذهبی
His enthusiasms made him blind to any other perspective.
تعصبات مذهبی او را نسبت به هر دیدگاه دیگری کور میکرد.
The leader of the cult used his enthusiasms to manipulate his followers into extreme actions.
رهبر فرقه با استفاده از تعصبات مذهبیاش، پیروان خود را به اقدامات افراطی سوق داد.
شورنمایی کردن برای چیزی، ذوق و شوق نشان دادن برای چیزی، اشتیاق نشان دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «enthusiasm» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/enthusiasm