گذشتهی ساده:
relishedشکل سوم:
relishedسومشخص مفرد:
relishesوجه وصفی حال:
relishingشکل جمع:
relishesذائقه، مزه، طعم، چاشنی، ذوق، رغبت، اشتها، مزه آوردن، خوشمزه کردن، با رغبت خوردن، لذت بردن از
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a relish of garlic in the soup
طعم سیر در آبگوشت
a relish of hatred in her look
نشانهای از نفرت در نگاه او
to listen with relish
با میل گوش دادن
They showed little relish for that task.
برای آن کار رغبت زیادی نشان ندادند.
Do you want your hamburger with or without relish?
همبرگر خود را با ترشی و مخلفات میخواهید یا بدون آن؟
Fresh vegetables are a popular relish in Iran.
در ایران سبزی خوردن جزو مخلفات متداول است.
I relished the skill of Iranian musicians.
از مهارت موسیقی نوازان ایرانی خوشم آمد.
The workers did not relish the probability of a cut in their wages.
کارگران از احتمال کاهش مزدشان خرسند نبودند.
I do not relish the thought of working with him.
از فکر کارکردن با او خوشم نمیآید.
A bit of vinegar will make this food more relishing.
قدری سرکه این خوراک را خوشطعمتر خواهد کرد.
His style relishes too much of the sea.
سبک او بیش از حد رنگ و بوی دریا را دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «relish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/relish