با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Palate

ˈpælət ˈpælət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    palates

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    سق، سقف دهان، کام، ذائقه، طعم، چشیدن
    • - the hard palate
    • - سخت‌کام (بخش پیشین کام)
    • - the soft palate (velum)
    • - نرم‌کام (بخش پسین کام)
    • - She has a fine palate for poetry.
    • - او در شعر سلیقه‌ی خوبی دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد palate

  1. noun Roof of the mouth
    Synonyms: velum, hard-palate, roof of the mouth, soft-palate
  2. noun Sense of taste
    Synonyms: taste, appetite, tongue

ارجاع به لغت palate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «palate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/palate

لغات نزدیک palate

پیشنهاد بهبود معانی