شکل جمع:
palatesسق، سقف دهان، کام، ذائقه، طعم، چشیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the hard palate
سختکام (بخش پیشین کام)
the soft palate (velum)
نرمکام (بخش پسین کام)
She has a fine palate for poetry.
او در شعر سلیقهی خوبی دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «palate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/palate