فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Palate

ˈpælət ˈpælət

شکل جمع:

palates

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

سق، سقف دهان، کام، ذائقه، طعم، چشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

the hard palate

سخت‌کام (بخش پیشین کام)

the soft palate (velum)

نرم‌کام (بخش پسین کام)

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She has a fine palate for poetry.

او در شعر سلیقه‌ی خوبی دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد palate

  1. noun roof of the mouth
    Synonyms:
    hard-palate soft-palate velum
  1. noun sense of taste
    Synonyms:
    taste appetite tongue

ارجاع به لغت palate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «palate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/palate

لغات نزدیک palate

پیشنهاد بهبود معانی