آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Taste

teɪst teɪst

گذشته‌ی ساده:

tasted

شکل سوم:

tasted

سوم‌شخص مفرد:

tastes

وجه وصفی حال:

tasting

شکل جمع:

tastes

معنی taste | جمله با taste

verb - transitive verb - intransitive B1

چشیدن، لب زدن، مزه کردن، امتحان کردن، مزه دادن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

Taste some of this food and see if you like it.

قدری از این خوراک را بچش و ببین آن را دوست داری یا نه.

Those who have tasted freedom will not relinquish it easily.

آنانکه مزه‌ی آزادی را چشیده‌اند، به‌ آسانی آن را از دست نخواهند داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to taste wine

شراب چشیدن

That one tastes bad.

آن یکی بدمزه است.

This food tastes good.

این خوراک خوشمزه است.

The salad tastes of garlic.

سالاد طعم سیر دارد.

to taste nature's bounties

از برکات طبیعت بهره‌مند‌شدن

This milk tastes sour.

این شیر ترش است.

He tasted defeat at sixteen.

در شانزده سالگی طعم شکست را چشید.

the best food I have ever tasted

بهترین غذایی که تا به حال چشیده‌ام

I tasted the tea and then added some sugar.

چای را مزه کردم؛ بعد قدری شکر به آن افزودم.

noun countable

مزه، طعم، چشایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

the taste of an orange

مزه‌ی یک پرتقال

the sense of taste

حس چشایی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a taste of victory

طعم پیروزی

a chocolate taste

طعم شکلات

I got a taste of his anger.

مزه‌ی خشم او را چشیدم.

Sugar has a sweet taste.

مزه‌ی شکر شیرین است.

noun countable

ذوق، سلیقه، علاقه

Add salt to your own taste.

به سلیقه‌ی خودتان نمک بزنید.

to have a taste for red ties

کروات قرمز دوست داشتن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Her choices showed bad taste.

انتخاب‌های او حاکی از بد‌سلیقگی بود.

literary taste

سلیقه‌ی ادبی

Mehri has good taste in clothes.

مهری در لباس خوش‌سلیقه است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد taste

  1. noun capacity to sense flavor
  1. verb experience
    Synonyms:
    feel know encounter undergo perceive meet with appreciate have knowledge of be exposed to come up against run up against savor partake of
    Antonyms:

Collocations

in bad (or poor) taste

با بدسلیقگی

in good (or excellent) taste

با خوش‌سلیقگی، با سلیقه‌ی عالی

to one's taste

بنابر سلیقه‌ی شخصی

Idioms

a taste of your own medicine

این جوابِ کار بد خودته (چیزی که عوض داره، گله نداره) (جواب های، هوی است) (زدی ضربتی، ضربتی نوش کن)

لغات هم‌خانواده taste

  • verb - transitive
    taste

سوال‌های رایج taste

گذشته‌ی ساده taste چی میشه؟

گذشته‌ی ساده taste در زبان انگلیسی tasted است.

شکل سوم taste چی میشه؟

شکل سوم taste در زبان انگلیسی tasted است.

شکل جمع taste چی میشه؟

شکل جمع taste در زبان انگلیسی tastes است.

وجه وصفی حال taste چی میشه؟

وجه وصفی حال taste در زبان انگلیسی tasting است.

سوم‌شخص مفرد taste چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد taste در زبان انگلیسی tastes است.

ارجاع به لغت taste

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «taste» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/taste

لغات نزدیک taste

پیشنهاد بهبود معانی