Ginger

ˈdʒɪndʒər ˈdʒɪndʒə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    gingers
  • Uncountable Noun
    گیاه‌شناسی زنجبیل
    • - The ginger in the tea helped to soothe my upset stomach.
    • - زنجبیل موجود در چای به تسکین ناراحتی معده‌ام کمک کرد.
    • - The ginger plant is native to Southeast Asia and has been used for centuries for its medicinal properties.
    • - گیاه زنجبیل بومی آسیای جنوب شرقی است و قرن‌هاست که به دلیل خواص دارویی آن مورد استفاده قرار می‌گیرد.
  • Uncountable Noun
    انگلیسی بریتانیایی رنگ قرمز، نارنجی-قهوه‌ای (مو یا خز و غیره)
    • - Her hair was a natural ginger, which made her stand out in a crowd.
    • - رنگ موهای او قرمزی طبیعی بود که او را در میان جمعیت متمایز می‌کرد.
    • - The artist used a mix of ginger and gold paint to create a warm and inviting atmosphere in the painting.
    • - این هنرمند از ترکیب رنگ نارنجی-قهوه‌ای و طلایی برای ایجاد فضایی گرم و جذاب در نقاشی استفاده کرده است.
  • Noun
    انگلیسی بریتانیایی موقرمز (توهین‌آمیز)
    • - The new student in our class is a ginger.
    • - دانش‌آموز جدید کلاس ما موقرمز است.
    • - I saw a group of gingers at the park.
    • - یه دسته موقرمز توی پارک دیدم.
  • Verb - transitive
    چست و چالاک کردن، سرحال آوردن
    • - The coach gingered up the team.
    • - مربی تیم را چست و چالاک کرد.
پیشنهاد و بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

لغات نزدیک ginger

پیشنهاد و بهبود معانی