ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

Gingery

ˈdʒɪndʒəri ˈdʒɪndʒəri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    غذا و آشپزی زنجبیلی
    • - The gingery sauce gave the chicken a delicious tangy flavor.
    • - سس زنجبیلی به مرغ عطر و طعم دلپذیری داد.
    • - The aroma of the gingery tea filled the room.
    • - عطر چای زنجبیلی اتاق را پر کرده بود.
  • adjective
    رنگ زنجبیلی
    • - She wore a gingery dress that perfectly complemented her red hair.
    • - او لباسی زنجبیلی پوشیده بود که کاملاً مکمل موهای قرمز او بود.
    • - The walls of the living room were painted in a beautiful gingery hue.
    • - دیوارهای اتاق نشیمن با رنگ زنجبیلی زیبایی رنگ‌ شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت gingery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gingery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gingery

لغات نزدیک gingery

پیشنهاد بهبود معانی