غذا و آشپزی زنجبیلی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
The gingery sauce gave the chicken a delicious tangy flavor.
سس زنجبیلی به مرغ عطر و طعم دلپذیری داد.
The aroma of the gingery tea filled the room.
عطر چای زنجبیلی اتاق را پر کرده بود.
رنگ زنجبیلی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی رنگ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She wore a gingery dress that perfectly complemented her red hair.
او لباسی زنجبیلی پوشیده بود که کاملاً مکمل موهای قرمز او بود.
The walls of the living room were painted in a beautiful gingery hue.
دیوارهای اتاق نشیمن با رنگ زنجبیلی زیبایی رنگ شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gingery» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gingery