با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Cultivation

ˌkʌltəˈveɪʃn ˌkʌltəˈveɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cultivations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
کشت، زراعت، تربیت، تهذیب، ترویج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- to bring under cultivation
- زیر کشت بردن
- The cultivation of rice requires plenty of water.
- کشت برنج نیاز به آب فراوان دارد.
- the cultivation of new kinds of honey bees
- پرورش انواع جدید زنبور عسل
- a man of charm and cultivation
- مردی جذاب و با‌فرهنگ
- the cultivation of new friendships
- ایجاد رفاقت‌های جدید
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cultivation

  1. noun development of land for growing
    Synonyms: agrology, agronomics, agronomy, farming, gardening, horticulture, planting, plowing, tillage, tilling, working
  2. noun culture, sophistication, education
    Synonyms: advancement, aestheticism, breeding, civility, civilization, delicacy, discernment, discrimination, enlightenment, gentility, good taste, grounding, improvement, learning, letters, manners, polish, progress, refined taste, refinement, schooling, taste
    Antonyms: ignorance, unsophistication
  3. noun nurture, help
    Synonyms: advancement, advocacy, development, encouragement, enhancement, fostering, furtherance, patronage, promotion, support
    Antonyms: destruction, harm, hurt, neglect

ارجاع به لغت cultivation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cultivation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cultivation

لغات نزدیک cultivation

پیشنهاد بهبود معانی