شکل جمع:
cultivationsکشت، زراعت، تربیت، تهذیب، ترویج
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to bring under cultivation
زیر کشت بردن
The cultivation of rice requires plenty of water.
کشت برنج نیاز به آب فراوان دارد.
the cultivation of new kinds of honey bees
پرورش انواع جدید زنبور عسل
a man of charm and cultivation
مردی جذاب و بافرهنگ
the cultivation of new friendships
ایجاد رفاقتهای جدید
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cultivation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cultivation