امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Harm

hɑːrm hɑːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    harmed
  • شکل سوم:

    harmed
  • سوم‌شخص مفرد:

    harms
  • وجه وصفی حال:

    harming
  • شکل جمع:

    harms

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
آسیب، صدمه، اذیت، زیان، ضرر، خسارت، گزند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Seat belts protect passengers from harm.
- کمربند ایمنی مسافران را از آسیب حفظ می‌کند.
- He did not fear physical harm.
- او از گزند جسمانی پروایی نداشت.
- Much harm has been done to the environment.
- آسیب زیادی به محیط زیست وارد آمده است.
verb - transitive uncountable
آسیب رساندن (به)، صدمه زدن
- Smoking harms one's health.
- سیگار کشیدن به سلامتی آسیب می‌رساند.
- The untimely frost harmed the crops.
- یخبندان نابه‌هنگام به محصولات صدمه زد.
- The thieves robbed us but did not harm us.
- دزدان ما را چاپیدند؛ ولی به خودمان کاری نداشتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد harm

  1. noun injury, evil
    Synonyms:
    abuse banefulness damage deleteriousness detriment disservice foul play hurt ill immorality impairment infliction iniquity loss marring mischance mischief misfortune misuse noxiousness outrage perniciousness prejudice ravage ruin ruination sabotage sin sinfulness vandalism vice violence wear and tear wickedness wrong
    Antonyms:
    advantage benefit blessing good pleasure
  1. verb injure; cause evil
    Synonyms:
    abuse blemish bruise cripple crush damage dilapidate discommode disserve do violence to dump on get hurt ill-treat impair incommode inconvenience louse up maim maltreat mangle mar mess up misuse molest muck up mutilate nick outrage prejudice put down ruin sabotage sap scathe shatter shock spoil stab tarnish total trample traumatize tweak undermine vandalize vitiate wing wound wreck wrench wrong zing
    Antonyms:
    aid assist benefit care fix help improve mend

Collocations

  • come to harm

    آسیب دیدن، صدمه خوردن، گزند خوردن

  • come to no harm

    آسیب ندیدن، صدمه نخوردن، گزند نخوردن

  • do harm to

    آسیب رساندن به، گزند زدن به

  • out of harm's way

    1- در امان، دور از خطر، مصون 2- بی‌زیان

Idioms

  • no harm done!

    (عامیانه) چیزی نشده، عیبی نداره

لغات هم‌خانواده harm

  • verb - transitive
    harm

ارجاع به لغت harm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «harm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/harm

لغات نزدیک harm

پیشنهاد بهبود معانی