با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Sabotage

ˈsæbətɑːʒ ˈsæbətɑːʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sabotaged
  • شکل سوم:

    sabotaged
  • سوم‌شخص مفرد:

    sabotages
  • وجه وصفی حال:

    sabotaging

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
خرابکاری عمدی، کارشکنی و خرابکاری، خرابکاری کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The secret burning down of factories was one of the many acts of sabotage by German agents.
- آتش‌زدن مخفیانه‌ی کارخانه‌ها یکی از چندین نوع خرابکاری عوامل آلمانی بود.
- They sabotaged the railways by blowing up bridges.
- آن‌ها با منفجر‌کردن ‌پل‌ها در راه‌آهن خرابکاری می‌کردند.
- He constantly sabotaged the activities of the office.
- او دائماً در امور اداره کار‌شکنی می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sabotage

  1. noun damage
    Synonyms: demolition, destruction, disruption, impairment, injury, mischief, overthrow, subversion, subversiveness, treachery, treason, undermining, vandalism, wreckage, wrecking
    Antonyms: aiding, assistance, fix, help
  2. verb incapacitate, damage
    Synonyms: attack, block, bollix, break up, cripple, deep six, destroy, disable, disrupt, do, do in, foul up, frustrate, hamper, hinder, louse up, mess up, obstruct, put out of action, put out of commission, screw up, subvert, take out, throw a monkey wrench into, torpedo, undermine, vandalize, wreck
    Antonyms: abet, aid, fix, help

ارجاع به لغت sabotage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sabotage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sabotage

لغات نزدیک sabotage

پیشنهاد بهبود معانی