امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sabotage

ˈsæbətɑːʒ ˈsæbətɑːʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sabotaged
  • شکل سوم:

    sabotaged
  • سوم‌شخص مفرد:

    sabotages
  • وجه وصفی حال:

    sabotaging

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
خرابکاری عمدی، کارشکنی و خرابکاری، خرابکاری کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The secret burning down of factories was one of the many acts of sabotage by German agents.
- آتش‌زدن مخفیانه‌ی کارخانه‌ها یکی از چندین نوع خرابکاری عوامل آلمانی بود.
- They sabotaged the railways by blowing up bridges.
- آن‌ها با منفجر‌کردن ‌پل‌ها در راه‌آهن خرابکاری می‌کردند.
- He constantly sabotaged the activities of the office.
- او دائماً در امور اداره کار‌شکنی می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sabotage

  1. noun damage
    Synonyms:
    demolition destruction disruption impairment injury mischief overthrow subversion subversiveness treachery treason undermining vandalism wreckage wrecking
    Antonyms:
    aiding assistance fix help
  1. verb incapacitate, damage
    Synonyms:
    attack block bollix break up cripple deep six destroy disable disrupt do do in foul up frustrate hamper hinder louse up mess up obstruct put out of action put out of commission screw up subvert take out throw a monkey wrench into torpedo undermine vandalize wreck
    Antonyms:
    abet aid fix help

ارجاع به لغت sabotage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sabotage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sabotage

لغات نزدیک sabotage

پیشنهاد بهبود معانی