آیکن بنر

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! همه‌شون در فست‌دیکشنری مرتب شدن

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! گرامر زمان‌ها در Fastdic

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Wreckage

ˈrekɪdʒ ˈrekɪdʒ

معنی wreckage | جمله با wreckage

noun uncountable C2

آوار، لاشه، خرابه

The car's wreckage was towed away from the accident scene.

لاشه‌ی خودرو از محل حادثه خارج شد.

The wreckage of the plane was scattered across the field.

لاشه‌ی هواپیما در سراسر زمین پراکنده شد.

noun uncountable

خرابی، خراب‌شدگی، فروپاشی، اتلاف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

wreckage caused by the storm

خرابی ناشی از طوفان

The explosion caused widespread wreckage.

انفجار موجب خرابی گسترده‌ای شد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد wreckage

  1. noun an act, instance, or consequence of breaking
  1. noun the remains of something destroyed, disintegrated, or decayed
    Synonyms:
  1. noun the act of destroying or state of being destroyed

سوال‌های رایج wreckage

معنی wreckage به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «wreckage» در زبان فارسی به «لاشه»، «آوار» یا «بقایای ویرانی» ترجمه می‌شود.

«wreckage» واژه‌ای است که برای اشاره به بقایای یک جسم یا سازه پس از نابودی، تخریب یا حادثه به کار می‌رود. این بقایا می‌توانند حاصل سقوط یک هواپیما، غرق‌شدن یک کشتی، تصادف خودرو، یا فرو ریختن یک ساختمان باشند. این کلمه، نه‌تنها به خود اجسام و قطعات باقی‌مانده اشاره می‌کند، بلکه بار معنایی و احساسی سنگینی نیز دارد، چراکه اغلب با فاجعه، خسارت یا از دست دادن همراه است.

از نظر ریشه‌شناسی، «wreckage» از واژه‌ی «wreck» به معنای نابود کردن یا خراب شدن گرفته شده و پسوند «-age» که برای بیان حالت یا مجموعه به کار می‌رود، به آن اضافه شده است. بنابراین، این واژه معنای «مجموعه‌ی چیزهای نابودشده» یا «وضعیت ویرانی» را منتقل می‌کند. این ساختار واژه‌سازی نشان‌دهنده‌ی آن است که زبان چگونه می‌تواند مفهومی عینی (تکه‌ها و بقایا) را با یک بار معنایی کلی‌تر (حالت نابودی) پیوند دهد.

در متون خبری و گزارش‌های رسمی، «wreckage» اغلب در کنار توصیف‌های دقیق مکان و شرایط حادثه به کار می‌رود. برای مثال، در خبر سقوط یک هواپیما ممکن است گفته شود: Investigators found the wreckage in a remote area به معنای «بازرسان لاشه را در منطقه‌ای دورافتاده پیدا کردند». در این‌گونه بافت‌ها، این واژه هم بار اطلاعاتی دارد و هم بار احساسی، زیرا به‌طور غیرمستقیم بزرگی حادثه را القا می‌کند.

از منظر تصویری، «wreckage» کلمه‌ای است که ذهن را به سوی صحنه‌های شلوغ، پر از قطعات شکسته، آهن‌های مچاله، و بقایای پراکنده می‌برد. نویسندگان و فیلم‌سازان گاهی از این واژه برای ایجاد حس واقع‌گرایی یا تأثیرگذاری عاطفی استفاده می‌کنند. حتی در معنای استعاری نیز می‌توان آن را به کار برد، مثلاً وقتی از «wreckage of a broken relationship» صحبت می‌شود، که معنای «بقایای یک رابطه‌ی ویران‌شده» را دارد.

«wreckage» واژه‌ای است که فراتر از یک توصیف فیزیکی ساده، حامل بار عاطفی و تصویری قوی است. این واژه در خود هم معنای عینی (قطعات باقی‌مانده) و هم معنای ضمنی (یادآور فاجعه و نابودی) را جای داده و به همین دلیل در زبان انگلیسی، به‌ویژه در حوزه‌های خبری، ادبی و سینمایی، جایگاه خاصی دارد.

ارجاع به لغت wreckage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wreckage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wreckage

لغات نزدیک wreckage

پیشنهاد بهبود معانی