همچنین میتوان از flotsam and jetsam بهجای flotsam استفاده کرد.
خردهچوبهای شناور، آشغالهای شناور بر دریا
Among the flotsam were empty bottles, broken crates, and seaweed.
در میان آشغالهای شناور، بطریهای خالی، جعبههای شکسته و جلبک دریایی دیده میشد.
After the storm, the beach was covered in flotsam and tangled fishing nets.
پس از طوفان، ساحل پر از پسماندهای دریایی و تورهای ماهیگیری گرهخورده بود.
بیارزش، بهدردنخور، طردشده (شخص یا شیء)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He spent his career helping the flotsam of society find hope again.
او تمام دوران کاریاش را صرف کمک به مردمان طردشدهی جامعه برای یافتن دوبارهی امید کرد.
They were seen as the flotsam of the political system, a group without any real power or influence.
آنها بهعنوان اشخاص بیارزش سیستم سیاسی دیده میشدند، گروهی بدون هیچ قدرت یا نفوذ واقعی.
تختهپارههای شناور بر آب، پسماندهای شناور، ضایعات دریا
اضافیها، بیاهمیتها، بدردنخورها، طردشدهها، بیارزشها (انسان یا شیء)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flotsam» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flotsam