گذشتهی ساده:
undidشکل سوم:
undoneسومشخص مفرد:
undoesشکل جمع:
undoingsعلت نابودی، سبب بدبختی، سبب تباهی، موجب فلاکت، پاشنهآشیل
Laziness will be your undoing!
تنبلی موجب فلاکت تو خواهد شد!
The team's undoing was their overconfidence in their
علت نابودی تیم اعتماد بیشاز حد آنها بود.
نابودی، شکست، تباهی، سقوط، فنا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
As a politician, his undoing came when evidence of corruption was uncovered.
بهعنوان یک سیاستمدار، شکست او زمانی رخ داد که شواهدی از فساد فاش شد.
The company's financial undoing was the result of poor management decisions.
شکست مالی شرکت نتیجهی تصمیمات ضعیف مدیریتی بود.
فسخ، ابطال، الغاء
The annulment of the contract was a relief for both parties.
فسخ قرارداد برای هر دو طرف آرامشبخش بود.
The annulment of the marriage was a long and difficult process.
ابطال ازدواج یک پروسهی طولانی و دشوار بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «undoing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/undoing