گذشتهی ساده:
stumbledشکل سوم:
stumbledسومشخص مفرد:
stumblesوجه وصفی حال:
stumblingشکل جمع:
stumblesلغزیدن، سکندری خوردن، سهو کردن، تلوتلو خوردن، لکنت داشتن، اتفاقاً برخوردن به
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He stumbled over the step and fell headlong to the ground.
پایش به پله گرفت و با سر بر زمین افتاد.
two drunks stumbled past the shop
دو نفر مست تلوتلو خوران از جلو مغازه رد شدند
to stumble through a speech
نطقی را تپقزنان ارائهدادن
She stumbled briefly over the unfamiliar word.
کمی روی واژهی ناآشنا گیر کرد.
Those who stumble shall be damned.
آنانکه گمراه میشوند جهنمی خواهند شد.
to stumble across some new evidence
اتفاقاً به مدارک تازهای برخوردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stumble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stumble