گذشتهی ساده:
stammeredشکل سوم:
stammeredسومشخص مفرد:
stammersوجه وصفی حال:
stammeringلکنت پیدا کردن، گیر کردن (زبان)، لکنت، منمن کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Hassan said with a stammer, "g-give me s-some m-money"
حسن با لکنت زبان گفت "ق - قدری پ-پول ب-بده"
He was so frightened that he started stammering.
آنقدر ترسید که به تتهپته افتاد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stammer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stammer