Stammer

ˈstæmər ˈstæmə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    stammered
  • شکل سوم:

    stammered
  • سوم‌شخص مفرد:

    stammers
  • وجه وصفی حال:

    stammering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
لکنت پیدا کردن، گیر کردن (زبان)، لکنت، من‌من کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Hassan said with a stammer, "g-give me s-some m-money"
- حسن با لکنت زبان گفت "ق - قدری پ-پول ب-بده"
- He was so frightened that he started stammering.
- آن‌قدر ترسید که به تته‌پته افتاد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stammer

  1. verb stutter in speech
    Synonyms: falter, halt, hammer, hem and haw, hesitate, jabber, lurch, pause, repeat, splutter, sputter, stop, stumble, wobble
    Antonyms: enunciate, pronounce

ارجاع به لغت stammer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stammer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stammer

لغات نزدیک stammer

پیشنهاد بهبود معانی