گذشتهی ساده:
wobbledشکل سوم:
wobbledسومشخص مفرد:
wobblesوجه وصفی حال:
wobblingشکل جمع:
wobblesهمچنین میتوان از wabble به جای wobble استفاده کرد.
(در چرخ) لنگ بودن، جنبیدن، تلوتلو خوردن، وول خوردن، مردد بودن، مثل لرزانک تکان خوردن، لنگی چرخ،لق بودن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Ducks went wobbling by along the shore.
اردکها لمبرخوران در راستای کرانه حرکت میکردند.
The chair's legs wobble.
پایههای صندلی لق هستند.
I was so scared my legs were wobbling.
آنقدر ترسیده بودم که پاهایم میلرزیدند.
Don't wobble the table; I am trying to write.
میز را تکان نده؛ دارم سعی میکنم چیز بنویسم.
His voice wobbled.
صدایش مرتعش بود.
Jelly wobbles.
لرزانک (ژله) میلرزد.
The bicycle's wheel wobbles.
چرخ دوچرخه لنگی دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wobble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wobble