فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Wobble

ˈwɑːbl ˈwɒbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    wobbled
  • شکل سوم:

    wobbled
  • سوم شخص مفرد:

    wobbles
  • وجه وصفی حال:

    wobbling
  • شکل جمع:

    wobbles

توضیحات

همچنین می‌توان از wabble به‌ جای wobble استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive verb - intransitive
    (در چرخ) لنگ بودن، جنبیدن، تلوتلو خوردن، وول خوردن، مردد بودن، مثل لرزانک تکان خوردن، لنگی چرخ،لق بودن
    • - Ducks went wobbling by along the shore.
    • - اردک‌ها لمبر‌خوران در راستای کرانه حرکت می‌کردند.
    • - The chair's legs wobble.
    • - پایه‌های صندلی لق هستند.
    • - I was so scared my legs were wobbling.
    • - آن‌قدر ترسیده بودم که پاهایم می‌لرزیدند.
    • - Don't wobble the table; I am trying to write.
    • - میز را تکان نده؛ دارم سعی می‌کنم چیز بنویسم.
    • - His voice wobbled.
    • - صدایش مرتعش بود.
    • - Jelly wobbles.
    • - لرزانک (ژله) می‌لرزد.
    • - The bicycle's wheel wobbles.
    • - چرخ دوچرخه لنگی دارد.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wobble

  1. verb stagger, quake
    Synonyms: be unsteady, careen, falter, flounder, lurch, oscillate, quiver, reel, rock, roll, seesaw, shake, shimmy, stumble, sway, swing, teeter, totter, tremble, vacillate, vibrate, waver, weave, wiggle

ارجاع به لغت wobble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wobble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wobble

لغات نزدیک wobble

پیشنهاد بهبود معانی