بافتن، درست کردن، ساختن، بافت، بافندگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to weave cloth out of wool
از پشم پارچه بافتن
to weave baskets
سبد بافتن
to weave fact and fiction together
واقعیت و تخیل را درآمیختن
He wove his ideas into a fine story.
اندیشههای خود را بهصورت داستان درآورد.
to weave flowers into one's hair
لابهلای گیسوی خود گل قرار دادن
A spider weaves its web.
عنکبوت تار خود را میتند.
Cyclists were weaving through cars and trucks.
موتورسیکلت سواران از لابهلای اتومبیلها و کامیونها رد میشدند.
fine weave
ریز بافت
a cloth of English weave
پارچهی بافت انگلیس
to weave a garland out of roses
از گل سرخ حلقهی گل درست کردن
weave (something) out of (something)
با در هم بافتن (چیزی) درست کردن یا ساختن
(انگلیس - عامیانه) بهشدت دست بهکار شدن، به عملی پرداختن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «weave» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/weave