آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۹ اسفند ۱۴۰۲

    Braid

    breɪd breɪd

    گذشته‌ی ساده:

    braided

    شکل سوم:

    braided

    سوم‌شخص مفرد:

    braids

    وجه وصفی حال:

    braiding

    شکل جمع:

    braids

    معنی braid | جمله با braid

    noun uncountable

    قیطان، گلابتون، مغزی، نوار، حاشیه

    The intricate gold braid on his military uniform indicated his high rank.

    قیطان طلایی پیچیده روی یونیفرم نظامی او نشانه‌ی مقام بالای او بود.

    The decorative braids on the hem of the dress added an elegant touch to the garment.

    نوارهای تزیینی روی لبه‌ی لباس، جلوه‌ی زیبایی به لباس بخشیده است.

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی آرایش و پیرایش موی بافته‌شده، بافت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    school girls in braids and blue uniforms

    دختر مدرسه‌ای‌ها با موهای بافته‌شده و روپوش‌های آبی

    I need to learn how to do a fishtail braid for my friend's wedding.

    من باید یاد بگیرم که چگونه برای عروسی دوستم بافت تیغ‌ماهی انجام دهم.

    verb - intransitive verb - transitive

    انگلیسی آمریکایی بافتن

    She wore her hair braided in a pigtail.

    او گیسوی خود را دم‌اسبی بافته بود.

    to braid a straw mat

    حصیر بافتن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She has long braided hair.

    او موی بلند بافته‌ای دارد.

    verb - transitive

    مخلوط کردن، آمیختن، درهم کردن، قاطی کردن

    The artist decided to braid different colors together to create a unique pattern.

    هنرمند تصمیم گرفت رنگ‌های مختلف را با هم مخلوط کند تا الگوی منحصربه‌فردی ایجاد کند.

    The flavors of spices and herbs are beautifully braided in this recipe.

    طعم ادویه‌ها و سبزیجات به‌خوبی در این دستور غذا قاطی شده است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد braid

    1. noun interwoven hair style
      Synonyms:
      ponytail pigtail plait queue
    1. verb interweave
      Synonyms:
      weave intertwine twist entwine interlace lace plait twine interknit mesh ravel pigtail complect cue
      Antonyms:
      unbraid

    سوال‌های رایج braid

    گذشته‌ی ساده braid چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده braid در زبان انگلیسی braided است.

    شکل سوم braid چی میشه؟

    شکل سوم braid در زبان انگلیسی braided است.

    شکل جمع braid چی میشه؟

    شکل جمع braid در زبان انگلیسی braids است.

    وجه وصفی حال braid چی میشه؟

    وجه وصفی حال braid در زبان انگلیسی braiding است.

    سوم‌شخص مفرد braid چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد braid در زبان انگلیسی braids است.

    ارجاع به لغت braid

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «braid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/braid

    لغات نزدیک braid

    • - Brahms
    • - Brahmsian
    • - braid
    • - braiding
    • - brail
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.