Ponytail

    ˈpoʊniteɪl ˈpəʊniteɪl
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    آرایش و پیرایش (موی) دم اسبی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    - She tied her long hair into a ponytail.
    - موهای بلندش را دم اسبی بست.
    - Her thick, black ponytail swayed with each step she took on the dance floor.
    - موی دم اسبی ضخیم و مشکی او با هر قدمی که روی پیست رقص برمی‌داشت، تکان می‌خورد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت ponytail

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ponytail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ponytail

    لغات نزدیک ponytail

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند