فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ravel

ˈrævəl ˈrævəl

معنی

noun verb - transitive adverb

(در بافندگی) شانه مخصوص جداکردن تارهای نخ، پیچ انداختن در، گره‌دار کردن، دام بلا، چیز در‌هم‌پیچیده، نخ گوریده، گوریدگی، از هم جدا کردن الیاف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ravel

  1. verb come apart; unwind
    Synonyms:
    untangle loosen free unwind unravel untwist disentangle unweave untwine smooth out make plain unbraid unsnarl weave out
    Antonyms:
    twist put together

ارجاع به لغت ravel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ravel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ravel

لغات نزدیک ravel

پیشنهاد بهبود معانی