با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Ravel

ˈrævəl ˈrævəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive adverb
(در بافندگی) شانه مخصوص جداکردن تارهای نخ، پیچ انداختن در، گره‌دار کردن، دام بلا، چیز در‌هم‌پیچیده، نخ گوریده، گوریدگی، از هم جدا کردن الیاف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ravel

  1. verb come apart; unwind
    Synonyms: disentangle, free, loosen, make plain, smooth out, unbraid, unravel, unsnarl, untangle, untwine, untwist, unweave, unwind, weave out
    Antonyms: put together, twist

ارجاع به لغت ravel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ravel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ravel

لغات نزدیک ravel

پیشنهاد بهبود معانی