آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۲ اسفند ۱۴۰۲

    Twine

    twaɪn twaɪn

    گذشته‌ی ساده:

    twined

    شکل سوم:

    twined

    سوم‌شخص مفرد:

    twines

    وجه وصفی حال:

    twining

    شکل جمع:

    twines

    معنی twine | جمله با twine

    verb - intransitive verb - transitive

    به هم پیچیدن، پیچیدن (دور چیزی)

    A vine twines about a tree trunk.

    یک تاک دور تنه‌ی درخت می‌پیچد.

    to twine a wreath of flowers

    پیچیدن دسته‌گل به هم

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Mehri twined her arms around the baby.

    مهری بازوان خود را دور بچه پیچید.

    noun uncountable

    ریسمان محکم (دو یا چندلایه)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    She used a length of twine to tie up the vines in her garden.

    او از یک ریسمان محکم بلند برای بستن درختان انگور در باغش استفاده کرد.

    He tied the package securely with a piece of twine.

    بسته را با یک تکه ریسمان محکم بست.

    verb - transitive

    بافتن

    Grandma taught me how to twine the fabric.

    مادربزرگ به من یاد داد که چگونه محصولی را ببافم.

    The spider expertly twines its silk around the branches to construct an intricate web.

    عنکبوت به‌طرز ماهرانه‌ای ابریشمش را دور شاخه‌ها می‌پیچد تا شبکه‌ای پیچیده بسازد.

    verb - transitive

    پیچ‌وتاب خوردن

    A river twines through the mountains.

    رودخانه‌ای در میان کوهسار پیچ‌و‌تاب می‌خورد.

    the boy twined her hands

    پسر دستانش را پیچ‌وتاب داد

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد twine

    1. noun rope, cord
      Synonyms:
      cord string thread yarn knot tangle twist braid coil cordage snarl convolution whorl
    1. verb coil, twist together
      Synonyms:
      twist wind wrap curl tangle entangle encircle surround loop bend spiral weave knit braid plait entwine interweave interlace enmesh wreathe corkscrew meander splice undulate
      Antonyms:
      untwist straighten

    سوال‌های رایج twine

    گذشته‌ی ساده twine چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده twine در زبان انگلیسی twined است.

    شکل سوم twine چی میشه؟

    شکل سوم twine در زبان انگلیسی twined است.

    شکل جمع twine چی میشه؟

    شکل جمع twine در زبان انگلیسی twines است.

    وجه وصفی حال twine چی میشه؟

    وجه وصفی حال twine در زبان انگلیسی twining است.

    سوم‌شخص مفرد twine چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد twine در زبان انگلیسی twines است.

    ارجاع به لغت twine

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «twine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/twine

    لغات نزدیک twine

    • - twinberry
    • - twinborn
    • - twine
    • - twiner
    • - twinflower
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.