با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Knit

nɪt nɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    knit
  • شکل سوم:

    knit
  • سوم شخص مفرد:

    knits
  • وجه وصفی حال:

    knitting

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت در حالت صفت (adjective): knitted

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive verb - transitive B1
    بافتن (لباس و غیره)، بافتنی بافتن
    • - My sister Pari is knitting gloves for me.
    • - خواهرم پری دارد برایم دستکش می‌بافد.
    • - She loves to knit in her free time.
    • - او عاشق این است که در اوقات فراغت بافتنی ببافد.
  • verb - intransitive verb - transitive
    به هم پیوند دادن، به هم پیوند خوردن، در هم بافتن
    • - We are knitted together by common interests.
    • - علایق مشترک ما را پیوند می‌دهد.
    • - The director skillfully knit together different scenes to create a cohesive film.
    • - کارگردان به‌طرز ماهرانه‌ای صحنه‌های مختلف را به هم پیوند داد تا فیلمی منسجم خلق کند.
  • verb - intransitive verb - transitive
    به هم جوش خوردن، به هم جوش دادن (استخوان و غیره)
    • - The broken bone will probably knit in a few weeks.
    • - استخوان شکسته احتمالاً تا چند هفته‌ی دیگر جوش خواهد خورد.
    • - The doctor used a metal plate and screws to knit the fractured bones.
    • - پزشک از یک صفحه‌ی فلزی و پیچ برای به هم جوش دادن استخوان‌های شکسته استفاده کرد.
  • adjective noun
    بافتنی
    • - The knit hat kept her head warm on the cold winter day.
    • - کلاه بافتنی در روز سرد زمستان سر او را گرم نگه می‌داشت.
    • - The store had a variety of colorful knitted scarves for sale.
    • - در این فروشگاه انواع شال‌های بافتنی رنگارنگ برای فروش موجود بود.
    • - I love the texture of this knit.
    • - عاشق بافت این بافتنی هستم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد knit

  1. verb intertwine
    Synonyms: affiliate, affix, ally, bind, cable, connect, contract, crochet, fasten, heal, interlace, intermingle, join, link, loop, mend, net, purl, repair, secure, sew, spin, tie, unite, weave, web
    Antonyms: unknit

ارجاع به لغت knit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «knit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/knit

لغات نزدیک knit

پیشنهاد بهبود معانی