با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Cable

ˈkeɪbl ˈkeɪbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cabled
  • شکل سوم:

    cabled
  • سوم‌شخص مفرد:

    cables
  • وجه وصفی حال:

    cabling
  • شکل جمع:

    cables

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
کابل، طناب سیمی، بافه، رشته، سیم، طناب سیمی ضخیم، (کشتی) طناب لنگر، زنجیر لنگر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- high tension electrical cables
- کابلهای برق فشار قوی
- cable locker
- چاه زنجیر
- cable officer
- افسر لنگر
noun
سیم تلگراف، شاه‌سیم
- The bridge was suspended by several cables.
- پل از چندین شاه‌سیم آویخته شده بود.
- He cabled his report to the newspaper.
- او گزارش خود را تلگرافی به روزنامه فرستاد.
verb - transitive
سیم‌کشی کردن، تلگراف کردن
- to send a cable to ...
- تلگرام زدن به ...
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cable

  1. noun A series of links
    Synonyms: cord, preformed cable, wire twist
  2. noun A conductor for transmitting electrical or optical signals or electric power
    Synonyms: wire, boom, chain, coaxial, line, cablegram, cord, link, rope, stitch, telegram, wats, television, transmission-line, overseas telegram, highline
  3. noun A nautical unit of depth
    Synonyms: cable-length, cable's length
  4. noun A television system that transmits over cables
    Synonyms: cable television, cable system, cable television service
  5. verb Send cables, wires, or telegrams
    Synonyms: telegraph, wire

ارجاع به لغت cable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cable

لغات نزدیک cable

پیشنهاد بهبود معانی