جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

Telegraph

ˈteləɡræf ˈteləɡrɑːf

گذشته‌ی ساده:

telegraphed

شکل سوم:

telegraphed

سوم‌شخص مفرد:

telegraphs

وجه وصفی حال:

telegraphing

شکل جمع:

telegraphs

معنی‌ها

تلگراف، دستگاه تلگراف، مخابره تلگرافی

دورنگار، تلگراف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد telegraph

noun Apparatus used to communicate at a distance over a wire (usually in Morse code)

Synonyms:

transmitter wireless telegraphy electric telegraph wireless telegraph Morse telegraph radio-telegraph

verb send cables, wires, or telegrams

Synonyms:

wire cable send a wire send a cable file flash communicate by telegram radiotelegraph send a radiogram

ارجاع به لغت telegraph

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «telegraph» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/telegraph

لغات نزدیک telegraph

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!