تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(عامیانه) سخت سرزنش کردن، سرکوفت زدن
(عامیانه) سرزنش کردن، گوشمالی دادن
سنگ تمام گذاشتن
تقریبا، به نزدیکی، تقریبی
همه چیز، جمعا، رویهمرفته
همهی انسانها برابر خلق شدهاند.
در هر قسمت، بهطور سراسری، سرتاسر
1- در هر حال، با این همه
2- علیالسویه، بیتفاوت
(عامیانه) وغیره
به رغم، با وجود
رویهمرفته، در کل، در جمع
در میان همهی افراد (یا چیزها)
همه، همگان، همگی، جملگی، تکتک
همین، همین و بس
همهکس، همه، همهی افراد، همگان، مرد و زن و پیر و جوان و بزرگ و کوچک
در تمام مدت، از ابتدا
به احتمال زیاد
حتماً، البته، مسلماً، هرجور که شده، از هر طریق
(قدیمی) بیاندازه، به افراط
منصفانه، وجداناً، به هر دلیل (منطقی و معقول)
به هر قیمتی که شده
همهجور، همه قبیل، همهنوع
تا آنجایی که از ظواهر پیداست، ظواهر چنین نشان میدهد
1- رویهمرفته، بهطور کلی، کلا 2- سرتاسر، یکسر 3- همهجانبه، کلی
اگر (اصلاً) امکان داشته باشد
به احتمال زیاد، خیلی امکان دارد (که)
غیرعاقلانه، غیرمنطقی، بی حساب و کتاب
on every side (or on all sides)
از هر سو، از هر طرف، از جهتهای مختلف
در همه گونه آب و هوا، در شرایط جوی بد یا خوب
در تمام سال، سرتاسر سال
(نظر و قضاوت با توجه به چیزهایی که قابل مشاهده هستن) از هر لحاظ، از هر نظر، تا آنجایی که به نظر میرسد
بههرحال، درهرحال، درهرصورت، بااینوجود، در نهایت
هرچه باشد، بالاخره، در نهایت
در تاریکی همهی گربهها خاکستری مینمایند، بدون اطلاعات کافی تفاوتها قابل تشخیص نیستند.
همه میخواهند رئیس باشند و هیچکس مرئوس نیست، همه تیمسارند و هیچکس سرباز نیست.
(شعار سه تفنگدار) همه برای یکی و یکی برای همه
all good things come in threes
هرچیز سهتایی خوب است، تا سه نشه بازی نشه
all good things come to those who wait
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند، در اثر صبر نوبت ظفر آید
یکدفعه غوغا بهپا شد، ناگهان محشر شد.
یا همه یا هیچ، صفر یا صد
دربارهی عشق و جنگ میتوان از هر ترفندی استفاده کرد.
کاری که عاقبت آن خوب است، خوب محسوب میشود.
نباید گول ظواهر را خورد
چه بهتر، بهتر است
(عامیانه) تا، به فاصلهی
all work and no play makes jack a dull boy
کسی که همهاش کار میکند و تفریح ندارد به جایی نمیرسد.
(عامیانه) تا نهایت درجهی ممکن، قابلتصور، فوقالعاده
علیرغم، باوجود
همه، همهکس
(عامیانه) بسیار بسیار، خیلی زیاد
با در نظر گرفتن همه چیز، پس از بررسی همهی جوانب
با درنظر گرفتن همهی جوانب یا شرایط، ازهرنظر
سوار شوید!
برتری داشتن، برگهای برنده را در دست داشتن
1- از ته دل، قلباً
2- با کمال میل
همهکس، همه، همهی افراد، همگان، مرد و زن و پیر و جوان و بزرگ و کوچک
به خیر گذشتن، نیکفرجام بودن
(انگلیس) و همهی آن مزخرفات
too many chiefs and not enough indians (or all chiefs and no indians)
(عامیانه) وضعی که طی آن همه میخواهند دستور بدهند و ریاست کنند و کسی نیست که کارها را انجام دهد
for all the difference it makes
(انگلیس) فرق کمی دارد، علیرغم توفیر کمی که دارد
سراپا گوش بودن، مشتاق شنیدن بودن، گوش جان سپردن
put (or have) all one's eggs in one basket
تنها روی یک چیز متمرکز شدن، تمام انرژی و وقت خود را صرف چیزی کردن، همهی دارایی خود را در یک کار (یا معامله) به کار گرفتن (و به مخاطره انداختن)
(عامیانه) دستپاچه شدن، (از شدت اشتیاق و هیجان) با دستپاچگی عمل کردن
درهرصورت، علیرغم آنچه که روی بدهد، درهرحال
کاملاً موافق، کاملاً طرفدار
بسیار متوجه، چهارچشمی
بدون تضمین بیعیب و نقص بودن، همینطور که هست، چکی
1- چهار دستوپا 2- (جانور) با چهارپا 3- (با: with) کاملاً برابر (با)، مساوی (با)
غوغا به پا شدن، جنجال راه افتادن
(عامیانه) سراسیمه، مضطرب، هیجانزده
عملاً، تقریباً، از هرنظر
همهکاره (و هیچکاره)، همه فن حریف، همه مرده حلاج
(با تداعی منفی) و غیره، مهملات، مزخرفات
همهجور، بسیار، همهگونه
ادعای بیخبری کردن
مخصوصاً نه
1- همهجا، هرجا 2- در هر مرحله (از رویدادها)
عشق بر همه چیز پیروز میشود.
البته، حتماً، هرطور که شده، به هرطریق
(عامیانه) قمار بزرگ کردن، به امید سود زیاد ریسک کردن
بدون این که بخواهم از خود تعریف کرده باشم، با کمال فروتنی
1- ابداً، اصلاً، بههیچوجه 2- (تعارف) خواهش می کنم، مانعی ندارد
باوجود مشکلات یا سختیها، برخلاف انتظار
بدون شک، حتماً، هرطور شده
1 - ناگهان 2- یکباره، در یک زمان
به طور قطع، قاطعانه، بیچونوچرا، برای همیشه
علیالسویه، بیتفاوت، فرقی ندارد، بدون اهمیت
رویهم، جمعاً، هم- هم
(همه برای یک نفر و یکنفر برای همه) سر که نه در راه عزیزان بود بار گرانیست کشیدن به دوش
بالاتر از همه، مافوق دیگران، بیشتر از همه
آماده، حاضر
مد، گرایش جنونآمیز، ولع، باب روز
بدون اشکال، راحت و آسوده
اگر گستاخی نباشد، محترما، با کمال احترام، با تمام احترامی که برای شما قائلم
(همهاش) خوب و لذتبخش نیست
(عامیانه) با وجوداین ، هر چه که باشد
از هیچ اقدامی فروگذار نکردن
غفلتاً، ناگهان، یکهو
هر چهقدر هم که پاداش آن باشد
(عامیانه) 1- (در ساختارهای منفی) آنقدرها هم نه، نه آن مقدار
2- و چیزهای مشابه، و غیره
همین است و بس
(عامیانه) خل
بسیار دوست داشتن یا تحسین کردن، نور چشم خود دانستن
دستوپاچلفتی، بیدستوپا
زمان آزردگیها را التیام میبخشد
بسیار، خیلی
it's all up with him (or her etc)
کارش ساخته است، وضعش خراب است
(عامیانه) 1- سخت یا بهآسانی شکست دادن 2- با سلطهجویی و بیانصافی رفتار کردن با
با ذکر همهی نقایص، بدون دستکاری یا رتوش
1- سرتاسر، از اول تا آخر، تا آخرین حد یا محل 2- کاملاً، صددرصد
(امریکا ـ عامیانه) در اشتباه، گمراه
(امریکا - عامیانه) اصیل، مرغوب، اعلا، بیتقلب
be all the world (to somebody)
(برای کسی) یک دنیا ارزش داشتن
(عامیانه) با تمام قوا، با همهی انرژی یا نیرو
از هرجهت، از هر نظر، بههردلیل، اصلاً، ابداً، بههیچوجه
(انگلیس - عامیانه) همهکس
وقت زیادی داشتن (برای انجام کاری)
از همه مهمتر، مافوق همه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «all» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/all