آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۲ شهریور ۱۴۰۴

    All

    ɒːl ɔːl

    معنی all | جمله با all

    adjective determiner predeterminer pronoun A1

    همه، همه‌ی، کل، تمام، تمامی، جملگی

    all the people

    همه‌ی مردم

    All the professors resigned.

    تمامی استادان استعفا دادند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He thanked one and all.

    او از جملگی تشکر کرد.

    I read all the books.

    تمام کتاب‌ها را خواندم.

    He likes pepper of all things.

    او میان همه‌ی چیزها فلفل را دوست دارد.

    Life is not all pleasure.

    زندگی همه‌اش لذت نیست.

    (if) we all give our lives...

    همه سربه‌سر تن به کشتن دهیم ...

    adjective pronoun

    همه‌ی آنچه، هر آنچه، تنها چیزی که

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    That's all I wanted to say.

    همه‌ی آنچه می‌خواستم بگویم، همین بود.

    All she wanted was a peaceful evening alone.

    تنها چیزی که او می‌خواست یک عصر آرام و تنها بود.

    adverb A2

    به‌کلی، تماماً، کاملاً، یکسره، بالکل

    The war is all over now.

    اکنون جنگ به‌کلی تمام شده است.

    He drove all through the night.

    او یکسره شب رانندگی کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He is all worn out.

    او کاملاً خسته است.

    prefix

    کل، همه‌، سرتاسر، تمام (-all)

    The all-knowing professor had answers to every question.

    استاد همه‌چیزدان برای هر پرسشی پاسخ داشت.

    Let's grab a drink at the all-night bar before heading home.

    بیایید قبل از رفتن به خانه نوشیدنی‌ای در بار تمام‌شب بنوشیم.

    adverb

    هرکدام (بیشتر در مورد امتیاز)

    The score was 15 all.

    امتیاز هرکدام ۱۵ بود.

    The score was still three all.

    امتیاز هرکدام همچنان سه بود.

    prefix

    تمام–، کاملاً، تماماً، به‌طور کامل (-all)

    I prefer to wear all-cotton socks when I go running.

    ترجیح می‌دهم هنگام دویدن جوراب‌های تمام‌نخی بپوشم.

    all-polyester blanket

    پتوی تماماً پلی‌استر

    adjective

    (در برخی گویش‌ها) تمام‌شده، مصرف‌شده

    The bread is all.

    نان تمام شده است.

    The money is all but gone.

    پول ما تقریباً تمام شده.

    adverb

    خیلی، بسیار

    She loved him all.

    او را خیلی دوست داشت.

    He cried all after watching the sad movie.

    او بعد از تماشای فیلم غمگین بسیار گریه کرد.

    noun

    همه‌چیز

    She sacrificed her all.

    همه‌چیزش را فدا کرد.

    You are my all.

    شما همه‌چیز من هستید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He gave me all.

    همه‌چیز را به من داد.

    They gave their all.

    همه‌چیز خود را دادند (آنان حداکثر کوشش خود را کردند).

    his clothing and all

    لباس و همه‌چیزش

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد all

    1. adjective whole quantity
      Synonyms:
      full total complete entire perfect outright utter gross greatest
      Antonyms:
      zero none
    1. adjective each; every one of a class
      Synonyms:
      every each any complete entire whole total every single each and every every bit of sum totality barring no one bar none
    1. adjective exclusively
      Synonyms:
      only solely alone nothing but
      Antonyms:
      incompletely
    1. adverb completely, without exception
      Synonyms:
      totally completely entirely fully wholly altogether quite exactly just utterly purely all in all
      Antonyms:
      incompletely
    1. noun whole; totality
      Synonyms:
      sum total group collection mass aggregate unit ensemble entirety everything integer accumulation quantity gross utmost works across the board whole aggregation sum total whole ball of wax whole enchilada whole nine yards whole schmear whole shooting match whole show lock stock and barrel jackpot wall to wall
      Antonyms:
      none zero zip zilch

    Phrasal verbs

    jump on (or all over)

    (عامیانه) سخت سرزنش کردن، سرکوفت زدن

    hop on

    سرزنش کردن، گوشمالی دادن، توپیدن، دعوا کردن، گوشزد کردن

    go all out

    سنگ تمام گذاشتن

    Collocations

    all but

    تقریبا، به‌ نزدیکی، تقریبی

    all in all

    همه چیز، جمعا، روی‌هم‌رفته

    all men are created equal

    همه‌ی انسان‌ها برابر خلق شده‌اند.

    all over

    در هر قسمت، به‌طور سراسری، سرتاسر

    all the same

    1- در هر حال، با این همه

    2- علی‌السویه، بی‌تفاوت

    Collocations بیشتر

    and all

    (عامیانه) وغیره

    for all

    به رغم، با وجود

    in all

    روی‌هم‌رفته، در کل، در جمع

    of all people (or things)

    در میان همه‌ی افراد (یا چیزها)

    one and all

    همه، همگان، همگی، جملگی، تکتک

    that's all

    همین، همین و بس

    all and sundry

    همه‌کس، همه، همه‌ی افراد، همگان، مرد و زن و پیر و جوان و بزرگ و کوچک

    all along

    در تمام مدت، از ابتدا

    in all likelihood

    به احتمال زیاد

    by all means

    حتماً، البته، مسلماً، هرجور که شده، از هر طریق

    out of all cess

    (قدیمی) بی‌اندازه، به افراط

    in all conscience

    منصفانه، وجداناً، به هر دلیل (منطقی و معقول)

    at all cost (or costs)

    به هر قیمتی که شده

    all manner of

    همه‌جور، همه قبیل، همه‌نوع

    to all outward appearances

    تا آنجایی که از ظواهر پیداست، ظواهر چنین نشان می‌دهد

    over all

    1- روی‌هم‌رفته، به‌طور کلی، کلا 2- سرتاسر، یک‌سر 3- همه‌جانبه، کلی

    if (at all) possible

    اگر (اصلاً) امکان داشته باشد

    in all probability

    به احتمال زیاد، خیلی امکان دارد (که)

    out of all reason

    غیرعاقلانه، غیرمنطقی، بی حساب و کتاب

    on every side (or on all sides)

    از هر سو، از هر طرف، از جهت‌های مختلف

    in all weathers

    در همه گونه آب و هوا، در شرایط جوی بد یا خوب

    all year round

    در تمام سال، سرتاسر سال

    to (or) from all appearances

    (نظر و قضاوت با توجه به چیزهایی که قابل مشاهده هستن) از هر لحاظ، از هر نظر، تا آنجایی که به نظر می‌رسد

    Idioms

    after all

    به‌هرحال، درهرحال، درهرصورت، بااین‌وجود، در نهایت

    هرچه باشد، بالاخره، در نهایت

    all cats are gray in the dark

    در تاریکی همه‌ی گربه‌ها خاکستری می‌نمایند، بدون اطلاعات کافی تفاوتها قابل تشخیص نیستند.

    all chiefs and no indians

    همه می‌خواهند رئیس باشند و هیچ‌کس مرئوس نیست، همه تیم‌سارند و هیچ‌کس سرباز نیست.

    all for one and one for all

    (شعار سه تفنگدار) همه برای یکی و یکی برای همه

    all good things come in threes

    هرچیز سه‌تایی خوب است، تا سه نشه بازی نشه

    Idioms بیشتر

    all good things come to those who wait

    صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند، در اثر صبر نوبت ظفر آید

    all hell broke loose

    یکدفعه غوغا به‌پا شد، ناگهان محشر شد.

    all or nothing

    یا همه یا هیچ، صفر یا صد

    all's fair in love and war

    درباره‌ی عشق و جنگ می‌توان از هر ترفندی استفاده کرد.

    all's well that ends well

    کاری که عاقبت آن خوب است، خوب محسوب می‌شود.

    all that glitters is not gold

    نباید گول ظواهر را خورد

    all the better

    چه بهتر، بهتر است

    all the farther (closer)

    (عامیانه) تا، به فاصله‌ی

    all work and no play makes jack a dull boy

    کسی که همه‌اش کار می‌کند و تفریح ندارد به جایی نمی‌رسد.

    as (or like) all get out

    (عامیانه) تا نهایت درجه‌ی ممکن، قابل‌تصور، فوق‌العاده

    for all

    علیرغم، باوجود

    one and all

    همه، همه‌کس

    all get-out

    (عامیانه) بسیار بسیار، خیلی زیاد

    all things considered

    با در نظر گرفتن همه چیز، پس از بررسی همه‌ی جوانب

    با درنظر گرفتن همه‌ی جوانب یا شرایط، ازهرنظر

    all aboard !

    سوار شوید!

    to hold all the aces

    برتری داشتن، برگ‌های برنده را در دست داشتن

    with all one's heart

    1- از ته دل، قلباً

    2- با کمال میل

    all and sundry

    همه‌کس، همه، همه‌ی افراد، همگان، مرد و زن و پیر و جوان و بزرگ و کوچک

    all for the best

    به خیر گذشتن، نیک‌فرجام بودن

    and all that caper

    (انگلیس) و همه‌ی آن مزخرفات

    too many chiefs and not enough indians (or all chiefs and no indians)

    (عامیانه) وضعی که طی آن همه می‌خواهند دستور بدهند و ریاست کنند و کسی نیست که کارها را انجام دهد

    for all the difference it makes

    (انگلیس) فرق کمی دارد، علیرغم توفیر کمی که دارد

    be all ears

    سراپا گوش بودن، مشتاق شنیدن بودن، گوش جان سپردن

    put (or have) all one's eggs in one basket

    تنها روی یک چیز متمرکز شدن، تمام انرژی و وقت خود را صرف چیزی کردن، همه‌ی دارایی خود را در یک کار (یا معامله) به کار گرفتن (و به مخاطره انداختن)

    fall all over oneself

    (عامیانه) دستپاچه شدن، (از شدت اشتیاق و هیجان) با دستپاچگی عمل کردن

    in any event (at all events)

    درهرصورت، علی‌رغم آنچه که روی بدهد، درهرحال

    all for

    کاملاً موافق، کاملاً طرفدار

    all eyes

    بسیار متوجه، چهارچشمی

    with all faults

    بدون تضمین بی‌عیب و نقص بودن، همین‌طور که هست، چکی

    on all fours

    1- چهار دست‌وپا 2- (جانور) با چهارپا 3- (با: with) کاملاً برابر (با)، مساوی (با)

    all hell breaks loose

    غوغا به پا شدن، جنجال راه افتادن

    (all) hot and bothered

    (عامیانه) سراسیمه، مضطرب، هیجان‌زده

    to all intents and purposes

    عملاً، تقریباً، از هرنظر

    (a) jack of all trades

    همه‌کاره (و هیچ‌کاره)، همه فن حریف، همه مرده حلاج

    (and) all that jazz

    (با تداعی منفی) و غیره، مهملات، مزخرفات

    all kinds of

    همه‌جور، بسیار، همه‌گونه

    deny all knowledge of

    ادعای بی‌خبری کردن

    least of all

    از همه کم‌تر، علی‌الخصوص، به‌ویژه، مخصوصاً، به‌خصوص (برای تأکید بر کمترین میزان ممکن)

    all along the line

    1- همه‌جا، هرجا 2- در هر مرحله (از رویدادها)

    love conquers all

    عشق بر همه چیز پیروز می‌شود.

    by all manner of means

    البته، حتماً، هرطور که شده، به هرطریق

    go for all the marbles

    (عامیانه) قمار بزرگ کردن، به امید سود زیاد ریسک کردن

    in all modesty

    بدون این که بخواهم از خود تعریف کرده باشم، با کمال فروتنی

    not at all

    1- ابداً، اصلاً، به‌هیچ‌وجه 2- (تعارف) خواهش می کنم، مانعی ندارد

    against (all) odds

    باوجود مشکلات یا سختی‌ها، برخلاف انتظار

    by (all) odds

    بدون شک، حتماً، هرطور شده

    all at once

    1 - ناگهان 2- یک‌باره، در یک زمان

    once and for all

    به‌ طور قطع، قاطعانه، بی‌چون‌و‌چرا، برای همیشه

    all one

    علی‌السویه، بی‌تفاوت، فرقی ندارد، بدون اهمیت

    in one (or all in one)

    روی‌هم، جمعاً، هم- هم

    one for all and all for one

    (همه برای یک نفر و یکنفر برای همه) سر که نه در راه عزیزان بود بار گرانیست کشیدن به دوش

    of all others

    بالاتر از همه، مافوق دیگران، بیشتر از همه

    all set

    آماده، حاضر

    (all) the rage

    مد، گرایش جنون‌آمیز، ولع، باب روز

    (all) plain sailing

    بدون اشکال، راحت و آسوده

    with (all due) respect

    اگر گستاخی نباشد، محترما، با کمال احترام، با تمام احترامی که برای شما قائلم

    (not) all beer and skittles

    (همه‌اش) خوب و لذت‌بخش نیست

    still and all

    (عامیانه) با وجوداین ، هر چه که باشد

    pull out all the stops

    سنگ‌تمام گذاشتن، از هیچ تلاشی فروگذار نکردن، همه‌ی توان خود را گذاشتن

    all of a sudden

    غفلتاً، ناگهان، یکهو

    not for all the tea in china

    هر چه‌قدر هم که پاداش آن باشد

    all that

    (عامیانه) 1- (در ساختارهای منفی) آن‌قدرها هم نه، نه آن مقدار

    2- و چیزهای مشابه، و غیره

    that's all there is to it

    همین است و بس

    (not) all there

    (عامیانه) خل

    think (all) the world of

    بسیار دوست داشتن یا تحسین کردن، نور چشم خود دانستن

    all thumbs

    دست‌وپاچلفتی، بی‌دست‌وپا

    time heals all wounds

    زمان آزردگی‌ها را التیام می‌بخشد، زمان شفابخش است، زمان همه‌ی زخم‌ها را درمان می‌کند

    all too

    بسیار، خیلی

    it's all up with him (or her etc)

    کارش ساخته است، وضعش خراب است

    walk (all) over

    (عامیانه) 1- سخت یا به‌آسانی شکست دادن 2- با سلطه‌جویی و بی‌انصافی رفتار کردن با

    warts and all

    با ذکر همه‌ی نقایص، بدون دستکاری یا رتوش

    all the way

    1- سرتاسر، از اول تا آخر، تا آخرین حد یا محل 2- کاملاً، صد‌در‌صد

    all wet

    (امریکا ـ عامیانه) در اشتباه، گمراه

    all wool and a yard wide

    (امریکا - عامیانه) اصیل، مرغوب، اعلا، بی‌تقلب

    be all the world (to somebody)

    (برای کسی) یک دنیا ارزش داشتن

    for all one's worth

    (عامیانه) با تمام قوا، با همه‌ی انرژی یا نیرو

    for all the world

    از هرجهت، از هر نظر، به‌هردلیل، اصلاً، ابداً، به‌هیچ‌وجه

    (all) the world and his life

    (انگلیس - عامیانه) همه‌کس

    all the time in the world

    وقت زیادی داشتن (برای انجام کاری)

    above all

    از همه مهمتر، مافوق همه

    سوال‌های رایج all

    معنی all به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی all در زبان فارسی به «همه، تمامی، همه‌چیز» ترجمه می‌شود.

    این واژه یکی از پرکاربردترین و بنیادی‌ترین کلمات در زبان انگلیسی است و در جملات، عبارات و ترکیب‌های مختلف برای بیان تمامیت، فراگیری یا شامل بودن تمام اجزا به کار می‌رود. all می‌تواند به افراد، اشیا، زمان‌ها یا مفاهیم اشاره داشته باشد و بسته به موقعیت نقش صفت، ضمیر یا قید را ایفا کند.

    کاربرد اولیه‌ی all به معنای «تمام» یا «همه» برای اشاره به مجموعه‌ای از افراد یا اشیا است. برای مثال، جمله‌ی «All students must attend the class» نشان می‌دهد که تمامی دانش‌آموزان موظف به حضور هستند. در این کاربرد، all حس جامعیت و فراگیری را منتقل می‌کند و بر این نکته تأکید دارد که هیچ یک از اعضای گروه از قاعده مستثنی نیستند. این ویژگی باعث می‌شود که all نقش مهمی در انتقال معنا و شفافیت جملات داشته باشد.

    all همچنین می‌تواند به مفهوم «همه‌چیز» یا «به‌طور کامل» اشاره داشته باشد. وقتی گفته می‌شود She gave her all, منظور این است که او تمام توان، انرژی و تلاش خود را صرف کرده است. این کاربرد به جنبه‌ی عاطفی و معنوی واژه عمق بیشتری می‌بخشد و نشان می‌دهد که all فراتر از یک صفت ساده است و توانایی انتقال شدت و گستره‌ی عملکرد یا احساس را دارد.

    در ترکیب‌های دیگر، all به صورت قیدی یا ضمیری نیز به کار می‌رود. به عنوان مثال، all of them یعنی «همه‌ی آن‌ها»، یا all at once به معنای «همه یک‌باره». این انعطاف کاربرد باعث شده است که all در زبان انگلیسی یکی از کلمات پایه‌ای و بسیار کاربردی باشد که در مکالمات روزمره، نوشتار رسمی، ادبیات و حتی اصطلاحات محاوره‌ای جایگاه ویژه‌ای دارد.

    فرهنگی و اجتماعی نیز نگاه به all نشان‌دهنده‌ی مفهوم جامعیت و فراگیری است. وقتی در ادبیات یا گفتار روزمره از all استفاده می‌شود، معمولاً حسی از کلیت، وحدت یا تمامیت منتقل می‌شود. این ویژگی باعث می‌شود که all ابزاری ساده و در عین حال قدرتمند برای بیان گستردگی، جامعیت و یکپارچگی باشد و نقش مهمی در انتقال معنا در زبان انگلیسی ایفا کند.

    ارجاع به لغت all

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «all» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/all

    لغات نزدیک all

    • - alkylation
    • - alkyne or alkine
    • - all
    • - all aboard !
    • - all along
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.