با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Entirety

ɪnˈtaɪrət̬i ɪnˈtaɪərəti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تمامیت، جمع کل، چیز درست و دست‌نخورده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- the singular entirety of medieval civilization
- یکپارچگی منحصر‌به‌فرد تمدن قرون وسطی
- to view a problem in its entirety
- مسئله‌ای را به‌طورکلی و کامل مورد بررسی قرار دادن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد entirety

  1. noun wholeness, whole
    Synonyms: absoluteness, aggregate, all, allness, collectiveness, collectivity, completeness, complex, comprehensiveness, ensemble, entireness, everything, fullness, gross, intactness, integrality, integrity, omneity, omnitude, oneness, perfection, plenitude, sum, sum total, the works, total, totality, undividedness, unity, universality, whole ball of wax, whole bit, whole enchilada, whole nine yards
    Antonyms: fraction, incompleteness, part, partiality, section

Collocations

  • in its entirety

    کلاً، به‌طور‌کامل، تماماً، سراپا، سراسر

ارجاع به لغت entirety

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «entirety» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/entirety

لغات نزدیک entirety

پیشنهاد بهبود معانی